به یقین یکی از تبعات قیام در شهرهای میهن که طی شش ماه گذشته همچنان تداوم داشته است , همان سرازیر شدن بحران سرنگونی بداخل بالاترین لایه های حاکمیت بویژه باند خامنه ای می باشد.
سخن از قیامی عظیم علیه کلیت نظام آخوندی است که جامعه دردمند ایران را دچار تحولی بنیادین و غیرقابل بازگشت , با هدف رسیدن به حاکمیت مردمی و یک جمهوری دمکراتیک کرده است.
ابعاد سرکوب خونین , اعدام ها و یا دستگیری های کور که بنابرتازه ترین داده ها ازسوی باند های حکومتی به « بیش از یکصد هزار نفر» رسیده , در منطق خود دامن دیکتاتوری را گرفته و به تشدید تضاد ها در درون حاکمیت راه برده است.
دراین راستا نیز شاهد هستیم که ولی فقیه درمانده تنها با ادامه سرکوب خونین و هرچه بیشتر امنیتی نمودن جامعه توانسته تا اجالتا رژیم پابگور آخوندی را برمسند قدرت نگهدارد , اما تمامی علائم و نشانه ها از درون حکومت سخن از آن دارند که وضعیت بغایت شکننده بوده وچشم انداز قیام های به مراتب سهمگین تر در راه می باشند.
یک کارگزار باند لاریجانی ضمن اعتراف به این واقعیت از جمله می گوید : « بهلحاظ وقوع ناآرامیهای اجتماعی شاید بتوان آن را بهزلزله تشبیه کرد. زلزله در چه حالتی اتفاق میافتد؟ وقتی گسلهایی وجود داشته باشد که امکان حرکت داشته باشند. من معتقد هستم جامعه ما روی گسل است».( سایت اقتصاد نیوز رژیم ۶فروردین)
دران رابطه نیز باید به بروز شکاف در راس حکومت بویژه راه افتادن موجی از اعتراضات علیه دیکتاتوری ولی فقیه و بویژه سیاست های دولت نحس سیزدهم اشاره نمود. حمله و هجوم علیه آخوند جلاد ابراهیم رئیسی که اکنون صدای وی را به آسمان بلند کرده , به یقین ترجمان همان ضرب المثل « به در بگو تا دیوار بشنود » می باشد.
باند اصولگرایان قلابی که از دادن هزینه هایی مانند دستگیری و یا حذف فیزیکی بشدت هراس دارند , تلاش می کنند تا نارضایتی خود علیه سیاست های مخرب خامنه ای را صرفا با بلند کردن علیه شخص آخوند رئیسی به گوش طرف اصلی در حکومت برسانند.
برای نمونه رسانه حکومتی اعتماد آنلاین ( 7 فرودین 1401) در مطلبی تحت عنوان «شورش اصولگرایان علیه رئیسی» از جمله نوشته است : « در حال حاضر همه گروههای حاضر در جناح اصولگرا که رئیسی نمایندگی آنها را در دولت برعهده دارد پشت دولت نیستند. رئیسی نتوانست از جناح اصولگرا وحدت و اجماعی درست کند. بسیاری از چهرههای شاخص اصولگرا و صاحب نظر منتقد دولت هستند و چه بسا انتقادهای تندی هم دارند».
بدین سان مشخص می شود که هنوز یکسال از بروی کار آوردن آخوند رئیسی نگذشته , شکست سیاست های راهبردی خامنه ای برای یکدست نمودن حاکمیت با چالشی جدی بویژه در باند خود روبرو گردیده است.
مجموعه ناکامی های آخوند رئیسی بویژه در زمینه تامین ساده ترین نیازهای جامعه , کنترل تورم و گرانی سرسام آور , تولید و اقتصاد و جلوگیری از فقر و فلاکت , اکنون وی را به مانند موریانه ای در زیر میکروسکوپ جامعه و نیز باند اصولگرایان قرارداده است.
این گزارش در ادامه وجود شکاف در باند غالب را اینگونه به بیرون ساطع می کند : « یک بدعت تاریخی بسیار خطرناکی را ابداع کردهاند فردی مانند احمد توکلی که از چهرههای اصولگرا محسوب میشود به شدت با آن مخالفت کرده و نامه بسیار تند و مستدل و مستندی نوشت و به شدت به دولت حمله و اعتراض کرد».
براین اساس مشاهده می شود که واقعیتی بنام نارضایتی اکنون از کف خیابان ها بداخل حاکمیت سرازیر گردیده بطوریکه بسیاری از اعضاء این باند اکنون خواهان ایجاد « تغییرات » اساسی در داخل نظام گردیده اند.