احمدینژاد: داستان را شماها میدانید. داستان امروز و دیروز نیست. والله به خدا به پیر به پیغمبر، ما با این خانواده لاریجانی مخالفیم.
جمعیت: احسنت، احسنت، الله اکبر
احمدینژاد: مخالفت کردن مگر جرمه؟ کی گفته جرمه؟ ما مخالفیم قبول نداریم مملکت بیاد به دست اینها. ظلم بکنند، فشار به مردم بیارند، در مقابل بیگانه کوتاه بیایند. ما قبول نداریم این را. به خدا اگر ما یک ریال تخلف کرده بودیم اینها دوهزار بار تا بهحال ما را اعدام کرده بودند. ما جلوی تخلفات را گرفتیم. مچ دزد ها را گرفتیم. دستشان را رو کردیم. می خواهند انتقام بکشند. ما تا آخر هستیم به فضل الهی. کوتاه هم نمیآئیم. اگر بخواهند این کار را بکنند باید از جنازه بنده رد شوند. اینهایی که اضافه سوار قطار شدهاند باید پیاده بشوند. به فضل الهی به شما بگویم به لطف خدا خیلی خیلی زود مردم اینها را از قطار انقلاب به بیرون پرت خواهند کرد.
سوال: این حرفهای احمدینژاد به این شکل بیسابقه است. علت چیست؟ آیا بر میگردد به احضار افراد دولتش توسط قوه قضاییه رژیم؟ یا موضع عمیقتری وجود دارد؟
محمدعلی توحیدی: قطعاً موضوع بسیار بسیار عمیقتر است. در احمدینژاد همین حرفهایش اشاره میکند به رئیس قوه قضاییه، او که میگوید خانواده لاریجانی، یک ضلع دیگرش علی لاریجانی رئیس قوه مقننه است. خود احمدینژاد تا بهحال چند بار کلیپ پخش کرده و در آن گفته است که پاسدار علی لاریجانی رئیس مجلس، می خواهد رئیسجمهور بعدی بشود و من نمیگذارم. او (لاریجانی) می خواهد مرا از سر راهش بردارد. بهوضوح کشاکشی در رأس قوای رژیم بین سران قوا. خود احمدینژاد هم که ۸سال رئیسجمهور این سیستم بوده است. اینکه برخی در تحلیلها موضوع را از سر عمد یا ناآگاهی و بیتوجهی به دعوای این شخص با آن شخص یا این جناح با آن جناح مربوط میکنند اصل موضوع را میپوشانند. واقعیت این است که این بحرانی است که قبل از هر کس و هر چیز روی میز خامنهای است. بحرانی است برای ولایت خامنهای. برای محور نظام. در واقع بدون هیچ مبالغهیی باید گفت به اینها علائم شکنندگی و علائم واضحی هستند از بحران سرنگونی تمامیت این دستگاه. چرا؟ چون یک بحران ساختاری است. احمدینژاد بهعنوان کسی که ۸سال رئیسجمهور ویژه و مورد حمایت خامنهای بوده و الآن کار به این جا کشیده که آمدهاند در حرم عبدالعظیم بست نشستهاند. انتخاب این محل که از زمان مشروطه که در آن بست مینشستند محل سنتی ویژهیی است و نفس حرفهایی که میزند و میگوید از قطار انقلاب پرتشان میکنیم بیرون و اینکه ملت اینها به زیر میکشند، اینها نشان میدهد که یک بحران ساختاری است. مشکل و راهحل هم در این نیست که اینها را دستگیر کنند، کما اینکه چند بار هم اینها گرفته و آزاد کردهاند. بنابراین بحرانی است ساختاری و راهحلش هم ساختار شکنی است و باید ساختار موجود بر افکنده بشود به همین دلیل گفتم بحرانی است مربوط به مرحله سرنگونی. حالا از کجا و چرا این جوری است؟ بعد از شقهیی که در نمایش انتخابات پارسال بود و خامنهای موفق نشد مهندسی خود را پیش ببرد و رئیسی را بالا بکشد و نظامش را یکدست کند تا از این مسائل جلوگیری شود، در نتیجه شکست خامنهای، مسائل به این صورت بارز شد. قبل از این همین احمدینژاد هر قدمی که میخواست بردارد میرفت پیش خامنهای. به خامنهای گفت آقا من کاندید بشوم؟ او هم گفت نشو. و احمدینژاد هم برخلافش کاندید شد. حالا این ماجرا کشیده به این بست نشینی. و این نشان میدهد بحران بسیار حادی در بالاترین لایه حاکمیت و مهرهها و سیستمش هست و محور ولایت فقیه کاری نمیتواند در این شرایط بکند و بحران هم بهطور سرطانی و خیلی سریع رشد میکند. در واقع این بحران هم هر دو باند رژیم را و هم در داخل هرکدامشان را فراگرفته است. در رأس دستگاه هم این حرف است که احمدینژاد میگوید رئیس قضاییه یک آدم متقلب و فاسدی است از آن طرف هم به احمدینژاد میگویند شما دزدی کردید و دعوا به این صورت در بالای رژیم عمیق و خیلی فراگیر است.
سوال: علت رشد این غده سرطانی همهجانبه چی هست؟ آیا بر میگردد به مهندسی شکست خورده خامنهای در انتخابات که اشاره کردید؟ یا بر میگردد به بحرانهای بیرونی رژیم، مثل شکست برجام، انزوای منطقهیی؟
محمدعلی توحیدی: قطعاً این عواملی که میگوئید در بحرانهای بیرونی رژیم خیلی تاثیر دارد ولی در واقع در این جا مبنا را باید در خود سیستم و نظام ولایت فقیه دید. شقه و زهر شقه را که اشاره کردیم. یک بحران ساختاری هست در این دستگاه. این دستگاه ولایت فقیه با سیستم اجرایی ریاست جمهوری. همیشه این دو بحران داشتهاند. نگاه کنید به سرنوشت این افراد. اولش که خمینی مرده بود و قدرت بین خامنهای و رفسنجانی تقسیم شد این بحران بین خامنهای و رفسنجانی بود و آخرش هم به کشاکش شدید خامنهای و رفسنجانی و سرانجام سرنوشت رفسنجانی و آن داستان مرگش در استخر منجر شد. رئیسجمهور بعد از رفسنجانی که خاتمی باشد هم الآن ممنوعالتصویر و طرد شده است هر چند سعی میکند کرنش کند. رئیسجمهور بعدی که مورد قبول خامنهای بوده کارش به این جا کشیده به سیستم ولایت فقیه. و رئیسجمهور فعلی (روحانی) هم بهرغم کرنشهایی که به خامنهای میکند میبینیم چه تیغ و تیغ کشیهایی با هم دارند. این سیستم یک ساختاری است جعلی. یک سیستم قرون وسطایی. در واقع یک خلیفه، یک امارت خلیفه ارتجاع مثل همان سیستم داعش است که آمده میخواهد این وسط یک نهاد انتخاباتی مثل ریاستجمهوری هم بگذارد. البته آنهم با آن همه فیلتر که رفسنجانی را با آن همه سابقه رد صلاحیت میکند. احمدینژاد را هم لغو صلاحیت کردند. کسی که الآن رئیسجمهور است و کسانی که قبلاً بودهاند همه با این نظام ولایت فقیه در تضادند. مشکل نظامند. بنابراین ساختار نظام دارد شکنندگی خود را بهصورت واضح بارز میکند. و این را در سرنوشت و وضعیت روسای جمهور این نظام میبینیم. مبنا این ساختار نظام است، البته بحرانهای بیرونی هم آن را تشدید میکند.
سوال: خامنهای هم هیچوقت نتوانسته است این سیستم را یک دست کند. اشاره کردید به شکست مهندسیاش در آوردن رئیسی
محمدعلی توحیدی: بله. اصلاً خود احمدینژاد را که آورد خامنهای بسیار از او حمایت میکرد. و فکر میکرد مشکل را حل کرده است. همان موقع خامنهای یک بار رفته بود قم برای اینکه آخوندهای حکومتی را قانع کند گفته بود من همیشه به رئیس جمهورها مشکل داشتم، هم دوره رفسنجانی هم دوره خاتمی، ولی الآن کسی آمده که حالا هر اشکالی هم که دارد اقلا من میدانم چه کار دارد میکند. احمدینژاد را بهعنوان سمبل یکدست سازی دستگاهش گرفته بود.
سوال: بله حرفها و حمایتهای گسترده خامنهای از احمدینژاد را به یاد آوردید که در مقابل رفسنجانی از همین احمدینژاد حمایت کرد.
خامنه ای: من البته در موارد متعددی با آقای هاشمی اختلافنظر داریم، طبیعی هم هست در مسائل گوناگون، ولی مردم نباید دچار توهم شوند. چیز دیگری فکر کنند. البته بین ایشان و بین آقای رئیس جمهور، از همان انتخاب سال 84 تا امروز اختلافنظر بود الآن هم هست. اختلافنظر دارند با هم. هم در زمینه مسائل خارجی با هم اختلافنظر دارند هم در زمینه اجرای عدالت اجتماعی اختلافنظر دارند هم در برخی مسائل فرهنگی اختلافنظر دارند و نظر آقای رئیسجمهور به نظر بنده نزدیکتر است.
محمدعلی توحیدی: خیلی جالب بود یادآوری کردید. دقیقاً تمام موارد اختلاف را میگوید. حالا کسی که میگوید نظرش به بنده نزدیکتر است دارد این جور در سیستمش شاخ و شانه میکشد. در همان دوران هم که رئیسجمهور بود یک مدتی بست نشسته بود در خانهاش. الآن آمده تو حرم عبدالعظیم. ببینید سیستم چقدر نا کارآمد است که به نقطه شکنندگی رسیده که در هیچ طرفی آبشان به یک جو نمیرود.
سوال: در مورد تاثیر بحرانهای بیرونی رژیم مثل شکست برجام، تغییر سیاست آمریکا، مگر این مسائل در عمل موجب نزدیکتر شدن و چسبیدن بیشتر روحانی به خامنهای و سپاه و خلاصه پایین آمدن زهر شقه نمیشود؟ این بحرانهای بیرونی چه تاثیری روی این مسأله میگذارد؟
محمدعلی توحیدی: البته زیر ضرب مسائل و بحرانهای بیرونی رژیم یا وقتی که از داخل توسط مردم زیر ضرب قرار میگیرد، چه از جانب بیرون چه از جانب مردم ایران وقتی فشار وارد میشود اینها مجبور میشوند در یک سری چیزها به هم نزدیک شوند. چه در اعدام و سرکوب و اینها یکدست میشوند و همانطور که گفته شد روحانی هر روز مجیز خامنهای و سپاه را میگوید، چون برجام هم شکست خورده از این حرفها میزند، و قطعاً در تعادل درون رژیم روحانی که بهاصطلاح برندة آن نمایش انتخابات بوده الآن خیلی تنزل کرده و خیلی مجیز گوی خامنهای شده است حتی در دولتش خودش کوتاه آمده و خیلی کارها را با تمکین ولیفقیه دارد میکند، منتهی این یک بحث است اما عملکرد آثار آن زهر شقه یک بحث دیگر است. سیستم از درون دارد مضمحل میشود. در درون باند خود روحانی الآن شقه و گسستگی بسیار زیاد است. بهرغم تنزل روحانی و گسستهایی که در درون باندش ایجاد شده بهخاطر ورشکستگیاش در داستان برجام از نظر سیاسی، ورشکستگیاش از ناتوانی در اجرای وعدههایی که به هواداران خودش داده بود، بهرغم اینها ما میبینیم که هیچ آبی برای انسجام و قدرت در آن یکی باند ظاهر نمیشود. برعکس در آن باند شاهد مسائلی مثل همین مسأله احمدینژاد هستیم. اتفاقاً در اینکه میگویم این مرحله مرحله سرنگونی، بیعلاجی و بحران ساختاری است که راهحلی هم جز برافکندن کل این ساختار ندارد، بسیار واضح است و کل این دو وجه را با هم میبینیم. از طرفی تنزل، منفور شدن و برملا شدن ماهیت کسی مثل روحانی که هیچوقت هم اصلاحطلب نبوده این بابا، و الآن مشخص شده که بعد از احمدینژاد میخواهند با این روحانی مانور مدره بدهند و برای آرام شدن اوضاع در سطح بینالمللی از او استفاده کنند ولی میبینیم اعدامهایش از دوره احمدینژاد بیشتر است. یعنی ورشکستگی هر دو راهحلی را که رژیم داشته است را میبینیم. هم راهحل یک دست سازی با احمدینژاد هم راهحل بهاصطلاح نمایش مدراسیون حالا اعم از نمایش با رفسنجانی یا خاتمی و یا همین روحانی که الآن واضحترین علامت شکست این راهحل و علامت شکست اینها است. ولی حاصلش این نمیشود که زهر شقه عمل نکند یا دستگاه منسجم بشود یا ولایت خامنهای به استحکامی برسد. خیر این اثر را ندارد.
سوال: در مورد همین مسأله که تاثیر بحرانهای بیرونی رژیم چی هست؟ برخی معتقدند که نتیجه استراتژی جدید آمریکا این میشود که یک جناح رژیم تقویت میشود شما خلاف این را میگوئید.
محمدعلی توحیدی: این استدلال که در واقع یک رژیم قرونوسطایی مادون تاریخی را میآید اینطور که گویا دموکراسی بورژوایی است که اگر این جناح را تقویت کنیم آن یکی جناح رو میآید، الآن بطلانش ثابت شده است. از قضا سیاست درست سیاست اعمال قاطعیت، سیاست اینکه راهحلی جز تغییر کل این نظام و کل این ساختار نیست الآن دنیا دارد به این موضوع میرسد و همه دارند در عمل تجربه میکنند. همین واقعیت از زبان رئیسجمهور قبلی خود این نظام به گوش میرسد که میگوید باید همه شما را بیاندازیم بیرون. از هر طرف که شما میبینید در ناصیه این رژیم نوشته است که رژیم ولایت فقیه هیچ خیری و هیچ آیندهیی و هیچ راهحلی برای این رژیم وجود ندارد. راهحل در تغییر و در کن فیکون کردن کل این سیستم است. از لحاظ تئوری هم اتفاقاً این گفتمانها و این ارزیابیها و نظراتی که سرشت یک دیکتاتوری ولایت فقیه را نادیده میگیرند الآن دیگر ورشکسته شده است. بله برخی همین الآن هم این حرف را میگویند ولی در عمل استدلال و حرفشان شنیده نمیشود. ببینید در کنگره آمریکا چه رایهای قاطعی داده میشود که سپاه پاسداران را باید لیستگذاری کرد. قبلاً که از این کار خودداری میکردند و همین الآن هم به هر میزان که از در این کار تعلل یا خودداری میکنند بهخاطر این است میگویند اگر این کار را بکنیم ممکن است رژیم رم کند و جناح هارش تقویت شود، در حالی که برعکس است الآن در عمل میبینیم حتی برای اثر گذاری حتی در درون رژیم آنچه که مؤثر است قاطعیت است آنچه که مؤثراست طرد این رژیم است. البته راهحل واقعی تغییر این رژیم است. راهحل واقعی اصالت دادن و اعتبار دادن به مقاومت مردم ایران است برای تغییر این رژیم. چیزی که از 30خرداد مشروعیت و ضرورت داشته است. کما اینکه الآن بسیاری میگویند اگر سپاه پاسداران را 20سال پیش لیستگذاری کرده بودند بسیاری از بحرانهای منطقه وجود نداشت. و این حرفی کاملاً درست است. مقاومت ایران هم از سی خرداد راهحل را در سرنگونی و تغییر رژیم دیده است از سر ماجراجویی که این حرف را نزده است. طی دو سال و نیم تجربه سیاسی با دادن ۵۰شهید، و انواع کشمکشهای سیاسی اثبات شده است که این خمینی و نظام ولایت فقیه به هیچ زبانی به جز زبان زور و به هیچ طریقی به جز تغییر تمامیتش قابل اصلاح نیست. والا چه کسی سراغ راهحل سرنگونی با این همه قیمت ها میرود. ولی از قضا نقطه فعلی، نقطه اثبات این راهحل است. اثبات درستی این سیاست است با همه وجوه مختلف نظری آن و البته قیمتی که طلبیده. و کسانی به این مسیر معتقدند و برای این مسیر کار میکنند که قیمتش را دادهاند. چون حسش میکنند و بهای آن را دادهاند و الآن میبینیم از درون رژیم و از بیرون رژیم علائم این شرایط تغییر بسیار بارز میشود و تحولات با شتاب هرچه بیشتر در درون جامعه، در درون رژیم و در سطح منطقهیی و بینالمللی دارد به پیش میرود.