همزمان با راه اندازی شو مسخره ای بنام «محاکمه » 104 تن ازاعضاء مجاهدین از سوی قضائیه آخوندی , طی هفته گذشته نیز فیلم ساخته و پرداخته اطلاعات آخوندی در سوئد به « حراج » !! گذاشته شد تا دیگر بار موضوع نخ نما شده ای بنام « کودکان اشرف در دهه 80 » , یا همان مردان و زنان چهل و چند ساله امروز در بسیاری از کشورها, به خورد خلق الله داده شود.
لزومی به نیاز شدید خامنه ای کودک کش برای راه اندازی این موج از تبلیغات گوبلز مآبانه نیست , زیرا همگان بخوبی می دانند که به چه میزان روی آوردن جوانان به نیروی پیشتاز جنبش , بحران انقلابی در داخل کشور و عمق تنفر جامعه از کلیت نظام آخوندی , سران رژیم را به وحشت انداخته است تا بدین سان موج سرنگونی نظام را بداخل جامعه برگردانند. این همان نقطه ورود حاکمیت به چنین موضوعات بغایت تحریف شده ای می باشد.
گذشته از سناریوی تکراری , خسته کننده و آبکی که تا کنون بکرات در بوق های تبلیغاتی رژیم آخوندی در سینماهای کشور به صحنه آمده اند و با تاکید براینکه کارگردان , مبلغین و یا اکتورهای این فیلم ( نمونتا پدر و فرزند و عمو که تماما در خدمت اطلاعات هستند ) , جملگی بخشی از دوایر اطلاعاتی ویا در چارچوب سیاست های راهبردی رژیم آخوندی قرار دارند, باید به دستکاری های عامدانه و تحریف حقایق در رابطه با واقعیت های آن دوران اشاره نمود.
دراین راستا ایرانیان بحق از خود سوال می کنند که هزینه تهیه چنین فیلم هایی , آنهم در خارج از کشور و ارائه آن به یک فستیوال از چه منابعی تامین شده اند؟ کسانی که دست در کار تولید , تهیه فیلم و سریال دارند , بخوبی از ابعاد و مخارج هنگفت , تبلیغات و اکران برای تهیه چنین پروژه هایی واقف می باشند.
لذا به یقین می توان گفت که این هزینه سنگین از عهده چند بظاهر « کودک » ده هشتادی که بقول خود اکنون در سوئد از « خدمات اجتماعی » بهره می برند , خارج می باشد. لذا سرنخ منابع مالی را باید در « بیت ولی فقیه » و « درآمد های حاصله ازفروش نفت » جستجو نمود.
همچنین موضوعات مطرح شده در این فیلم تبلیغاتی , که تا به امروز بارها و بارها در سایتهای ریز و درشت وزارت اطلاعات منعکس گردیده , بکرات از سوی بسیاری از جوانان در اشرف 3 به آنها پاسخ داده شده است.
نیازی به آوردن ادله نیست که کودکان آن دوران به چه دلیل و با چه هدفی به خارج از کشور اعزام شدند. بروز جنگی ناخواسته در عراق که اساسا مقاومت ایران نقشی در آن نداشت , دلیل اصلی برای اعزام این کودکان و نوجوانان با هدف حفاظت از جان آنان به خارج بود.
بله موضوع کودکان دیروز در مجاهدین در دهه 80 , بخشی از کارزار پروپاگاندا و جنگ روانی از سوی وزارت اطلاعات رژیم ایران میباشد که اکنون خامنه ای و رئیسی در هراس از رشد و نفوذ مقاومت ایران در داخل کشور , آن را مجددا در دستور کار خود قرار داده اند
نیم نگاهی به رسانه های حکومتی و بویژه آن بخش که مسئول پرونده مقاومت ایران و مجاهدین خلق می باشند, مهر تائیدی براین واقعیت است..
دراین رابطه دیکتاتوری آخوندی همچنان چند دستورکار در دست دارد.
موضوعاتی مانند خانواده , دیدار والدین با فرزندان , طلاق و ازدواج , اینترنت و تلفن همراه بخشی از این کارزار می باشند.
سخن از رژیمی است که اکنون به مانند تمساح در حال گریه کردن است , اما هرگز به دلائل و زمینه های بربریت و سرکوب از سوی خود در ایران و یا صدور تروریسم علیه ایرانیان تبعیدی نمی پردازد
نکته آخر به صحنه آوردن مزدوران رژیم و ردیه نویسی آنان علیه کسانی است که تنها بدلیل صیانت از حق و حقیقت , علیه این پروژه رژیم دست به افشگری زده اند.
یک نمونه این افراد همان مصداقی شیاد و شارلاتان است که دست در خون بسیاری از سربداران مجاهد و مبارز در دهه 60 داشته و بواقع رقیبی جدی برای « الکاپون» می باشد.
وی که در این سناریو وزارت اطلاعات نقش ویژه ای ایفا کرده است , به مانند همیشه با زدن اتهام و بدون ارائه هرگونه مدرکی و با بی پرنسیبی بی حد و حصری ,آن روی سکه شارلاتانیسم و عمق کینه حیوانی خود را نسبت به ایرانیان و نویسندگان آزاده , مقاومت ایران و هواداران مجاهدین به بیرون ساطع میکند و بدین سان نشان می دهد که به چه میزان در دستگاه « لاجوردی» ذوب شده است.
دراین راستا نیز لجن پراکنی , زدن اتهام و یا ترور شخصیت افراد حقیقی در صفوف مقاومت ایران و نیروهای سیاسی اکنون به یک « نان دانی» برای وی تبدیل گردیده است.
همچنین این چند جمله کوتاه ترجمان چهره مافیایی و فردی مالیخولیایی گرفته و پریشان احوالی می باشد که همواره تلاش دارد تا با همان فرهنگ لاجرودی و برگرفته از دوران « تورهای گشت کمیته » خود را در میان اپوزیسیون بالانس و مطرح نماید.
ابعاد روابط وی با وزارت اطلاعات آخوندی را همگان طی دادگاه استهکلم علیه شکنجه گر حمید نوری بخوبی وریت نموده اند.
خاطرمان هست که رژیم آخوندی با ارائه اسناد بغایت دستکاری شده و با هدف ورود به این پرونده , شاهدین قلابی که هرگز پایشان به زندان کهریزک نرسیده بود را به دادگاه کشاند.
یک نمونه این واقعیت نیز همان علم کردن ایرج مصداقی , مزدور نفوذی و تواب تشنه بخون مجاهدین و بخشی از تیم های « شناسائی » فعالان سیاسی در دهه شصت می باشد که به یمن هوشیاری مقاومت ایران و ارائه شواهد و اسناد مستند و با تهیه ماکت زندان و بخش های مختلف شکنجه و کشتار, خنثی گردید.
بدین سان « مجذوب لاجوردی و حاج آقا کوشکی » یکبار دیگر بخوبی نشان داد که از « کدامین سفره » ارتزاق کرده است.
زمان , زمان جاروی شغالان است