بحران سقوط خاک ریز های خامنه ای یکی پس از دیگری در منطقه خاورنزدیک , اکنون بقدری دستان وی را خالی نموده که به یقین در چنین مختصاتی پای میز هرمذاکره ای رفتن به معنا « زدن تیر خلاص » بر کلیت نظام آخوندی می باشد.
خاطرمان هست که روزی , روزگاری خامنه ای درمانده با عربده کشی و هل من طلبیدن, دو اهرم استراتژیک خود یعنی « نیابتی های منطقه و دیگری اتمی » را به رخ طرف های مقابل می کشاند و بدین سان تلاش می کرد تا ضمن باج خواهی , سیاست های مخرب خود را در سایه دلار های نفتی به پیش ببرد. هدف غائی نیز همان کشیدن « هلا ل شیعه » از آبهای خلیج فارس تا دریای مدیترانه بود.
این وضعیت تراژیک بحدی بود که حتی طرف های استمالت جو از رژیم نیز , امر باورشان شده بود که « گوساله سامری» بواقع « قدر قدرتی » بی همتا در منطقه بوده و باید به وی « باج » داد!!
دراین راستا طرف های مماشات گر تا بدانجا پیش رفته بودند که حتی به جهانیان توصیه می کردند تا نه تنها درهای مذاکرات را باز نگهداشته , بلکه امتیازات استراتژیک نیز به دیکتاتوری ولی فقی داده شود.
یک نمونه آن در دوران اوبا و یا همان دکترین سه وزیر خارجه ترویکا و در راس آن جک استراو بودند که به گفته خود وهمیشه به هنگام ورود به تهران « صلوات بلند » ختم میکرد و « تبسیح » می چرخاند.
وی بجد براین باور بود که باید منطقه را به دو قسمت میان رژیم آخوندی و عربستان تقسیم نمود تا ضمن ایجاد تعادل , دو قطب مذهبی بتوانند کنترل و مهار بحران ها را در دست بگیرند.
چنین خزعبلاتی بدان معنا بود که بسیاری از طرف های عافیت جو بواقع خامنه ای « حلال » مشکلات و نه « مشکل » اصلی ارزیابی می کردند و تلاش داشتند تا با چرب نمودن ریش و عبا و عمامه آخوند ها , خلفی بنام رژیم آخوندی را به مردم منطقه و ایران حقنه نمایند.
اما واقعیت از آنجائیکه هرگز در پشت پرده نمی ماند , چرخ تحولات و بویژه استقامت و پایداری زنان, جوانان , مردان ایرانی و بویژه مقاومت ایران , طی سه ده گذشته صحنه را بکلی دگرگون نمود تا جائیکه سرانجام جامعه بین الملل و کشورهای منطقه ای بناچار به این باور رسیدند که « سر افعی ولایت » در تهران قرار دارد.
این همان نقطه چرخش برای برهم زدن سیاست های مخرب آخوندی در جای جای گیتی می باشد , زیرا تا زمانیکه شما با « تومور سرطانی » مدارا و مماشات کنید و تلاش نمائید تا با آن را صرفا با « مسکن » درمان نمائی, به یقین هرگز به آرامش و بهبودی دست نخواهید یافت.
فهم این نکته و رسیدن به این واقعیت متاسفانه جان ده ها هزار تن از مردم دردمند در عراق , سوریه , لبنان و فلسطین و بسیاری از کشورهای منطقه را گرفت و هزینه های سنگینی نیز بر گردن مردم ایران برجا گذاشت.
سخن از محرومیت , ریاضت , امنیتی نمودن جامعه , سرکوب خونین , آعدام , شکنجه و به بند کشیدن جامعه ای جوان و پویا در ایران می باشد که در پی هر اعتراض بحق از سوی دوایر اطلاعاتی و امنیتی رژیم بعنوان « عنصر بیگانه » محکوم و بدین سان زمینه برای سرکوب آنان فراهم گردید.
از سرمایه گذاری های راهبردی خامنه ای سخن به میان آمد , کافی دراین زمینه اشاره شود که طی ده سال گذشته وی حداقل « 50 میلیارد دلار» از درآمد های ملی و سرمایه های ما ایرانیان برای حفظ قدرت بشار اسد در دمشق هزینه کرده است.
همچنین راه اندازی انواع و اقسام لشکرهای مانند « فاطمیون , زینبیون , بسیج ضد مردمی و یا نیروی تروریستی قدس » به موازات ارسال حجم عظیمی سلاح , نیروی مستشاری! و اطلاعاتی تماما در چارچوب این سیاست مخرب انجام پذیرفته اند.
بهر حال اکنون که به آن دوران نیم نگاهی می افکنیم , نه تنها به شکست حفظ رژیم آخوندی با حربه « استمالت » خواهیم رسید , بلکه بقول سیف فرغانی:
مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت
این عوعو سگان شما نیز بگذرد
در چنین صحنه ای حال خامنه ای می خواهد به پای میز مذاکره برود. شغال ولایت که استراتژیک ترین اهرم یعنی نفوذ منطقه ای و خاک ریز های مانند « سوریه , لبنان و غزه » را از دست داده , النهایه و با تنها اهرم باقی ماند یعنی پروژه ساخت « بمب اتم » در حال قمار است.
قماری که صد البته در پس از آزاد سازی پایتخت های منطقه , بازنده اصلی آن نیز همان ولی فقیه درمانده می باشد.