رضا خان : قلم مخالفین را می شکنم و زبان می برم
با اوجگیری نارضایتی مردم از دولت , اکنون جنگ قدرت میان سید ضیاء و رضاخان روز بروز آشکارتر می گردد. این تضادها حتی به طرح کودتا نیز انجامید که بدلیل عدم همکاری از سوی شهربانی و ارتش عقیم ماند.
در اردیبهشت 1300 دیگر مشخص گردید که میان آن دو , یکی باید کنار رود.
روزچهارم خرداد دستخطی برای استعفاء سید ضیاء بدین مضمون صادر گردید:
« نظر به مصالح مملکتی میرزا سید ضیاء الدین را از ریاست وزرا منفصل فرمودیم و مشغول تشکیل هئیت وزرای جدید هستیم. امضاء شاه »
اکنون با شکست سید ضیاء , احمد شاه قوام السلطنه را بعنوان نخست وزیر انتخاب میکند.
این همان شخصی است که در تاریخ ایران از وی همواره بعنوان « مهره استعمار» یاد شده است.
در کابینه وی , رضا خان همچنان بعنوان « فرمانده کل قوا» باقی می ماند و همانگونه که در مباحث قبلی آمده بود , به سرکوب جنبش های مردمی مانند « نهضت جنگل و قیام کلنل پسیان خان در خراسان » می پردازد.
قوام در دیماه 1300 به آمریکا نزدیک گردید و درخواست کمک مالی از این کشور نمود. این امر خود به تنهایی دلیلی شد تا انگلیس از وی ناخرسند گشته و ترتیبات سقوط کابینه وی را فراهم نماید.
مطبوعات و دگر اندیشان مخالف رضا خان در نخستین سال کودتا, آن را « انگلیسی» نامیده و عامل آن را « فرمانبردار انگلیس» معرفی نمودند. رضا خان , وزیر جنگ در اطلاعیه ای بتاریخ 17 اسفند 1300 دست به ارعاب مردم می زند و تهدید میکند :« قلم مخالفین را می شکنم و زبان می برم » و در فردای آن روز به تجمع اعتراضی روزنامه نویسان جمله کرده و تعدادی از آنان را دستگیر و روانه زندان می کند.
در مجلس مرحوم مدرس از قانون شکنی های رضا خان انتقاد کرده و می گوید : « ما بر همه کس قدرت داریم. از رضا خان هم هیچ واهمه و ترسی نداریم. ما قدرت داریم پادشاه را عزل کنیم , رئیس الوزرا را بیاوریم , سوال کنیم , استیضاح کنیم و عزلش کنیم. برای مجلس که سلطنت تغییر می دهد , تغیردادن وزیر جنگ کاری ندارد». ( تاریخ بیست ساله – حسین مکی )
درپی این سخنرانی, رضا خان استعفای ظاهری خود را اعلام می کند و همزمان به اوباش و گزمه ها ی خود دستور می دهد تا در شهرهای مختلف دست به ارعاب و ناامنی بزنند. وی به انکار می خواهد چنین وانمود نماید که در نبود یک « قدرت نظامی » , اغتشاش و ناامنی در ایران بوقوع خواهد پیوست .
درپی این توطئه, سرانجام با دخالت « نمایندگان وابسته به دربار», رضا خان به مجلس آمده و به قانون اساسی تعهد می گذارد.
مستوفی الممالک در پی سقوط ناگهانی قوام السلطنه در تاریح 5 بهمن 1301 , قدرت را بدست می گیرد. مرحوم مدرس که در آن دوره رهبر اکثریت نمایندگان در مجلس را بعهده داشت ,به افشاء ومبارزه علیه وی بر میخیزد و با برنامه های مستوفی الممالک به مخالفت می پردازد.
سرانجام پس از چند ماه , رئیس الوزرای جدید استعفاء داده و بدین ترتریب راه برای بروی کار آمدن رضا خان هموار می گردد.
وی در متن استعفای خود که در تاریخ 21 خرداد در مجلس قرائت نمود , از جمله گفت : « … من هیچ اصراری به ماندن ندارم, میدانم وضعیت امروز طوری است که اشخاصی مثل من اصلا دخالتشان در امور, چندان پیشرفت ندارد و متاسفانه و بدبختانه در این مملکت اشخاصی می خواهند که داخل کاره ای بشوند و اجیل هایی هم بگیرند , آجیل هایی هم بدهند. من نه می گیریم و نه می دهم.»
( تاریخ بیست ساله ایران)
ادامه دارد