مهرداد هرسینی: بیداری ایرانیان – بخش سی و هفت

 

علائم سقوط رضا شاه

در نوشتار های گذشته تا بدینجا رسیدیم که دو عامل مهم برای بقاء حکومت رضا شاه نقش اصلی ایفا کرده بودند.

نخست حمایت های خارجی بویژه از سوی انگلیس با طرح کودتا و پشتیبانی از یک دیکتاتوری سرکوبگر و دیگری سرکوب داخلی

رضا خان طی دوران سلطنت خود در سایه سازندگی دست به سرکوب , بستن مجاری تنفسی , قلع و قمع روزنامه ها , دستگیری , شکنجه و سربه نیست نمودن مخالفان و بویژه پشت کردن عامدانه به دستاوردهای جنبش مشروطه زد.

وی به اشتباه براین باور بود که بدلیل حمایت دول خارجی , حاکمیت مطلقه وی تاریخ بدون مصرف خواهد بود و بدین سان برای دهه ها بر مسند قدرت باقی می ماند.

اما چرخ تحولات و بویژه زیکزاک زدن های وی در سیاست خارجی , انهم با آغاز جنگ جهانی دوم که دنیا را درگیر فاشیسم هیتلری و متحدان اش کرده بود, وضعیت را برای وی تغییر داد , تاجائیکه نزدیک ترین متحدان رشا خان اکنون بفکر حذف وی افتاده اند.

در خلال جنگ جهانی دوم، ایران به دلیل موقعیت استراتژیک خود برای نیروهای متفقین اهمیت زیادی داشت. تمایل ظاهری به بی‌طرفی در جنگ جهانی دوم و فاصله گرفتن از انگلیس و شوروی,  وی را اکنون هدف سیاست های این دو ابر قدرت قرارداده است. در این راستا، او به آلمان نازی که در آن زمان به عنوان یک قدرت بزرگ در حال ظهور بود، به عنوان یک هم‌پیمان طبیعی نگاه می‌کرد.

روابط تجاری و اقتصادی وی با آلمان نازی به عنوان یک شریک مهم تجاری  از سال‌های قبل از جنگ جهانی دوم، آغاز شده بود. آلمان‌ها برای توسعه زیرساخت‌های ایران، مانند ساخت راه‌آهن و پروژه‌های صنعتی، وارد عمل شدند. این روابط اقتصادی و تجاری، به‌ویژه در بخش‌های صنایع سنگین و نظامی، به تدریج نزدیکتر شد و باعث شکل‌گیری روابط سیاسی عمیق‌تری گردید.

با آغاز جنگ دوم جهانی این روابطه نه تنها متوقف , بلکه گسترده تر نیز شدند تا جائیکه عملا رضا خان را در صف علائق ژئوپلیتیک هیتلر قرارداد. .

سخن از رژیم جنگ افروز در میانه اروپا می باشد که از اواخر دهه 1930 ، با تبلیغات ایدئولوژیکی خود درباره “نژاد آریایی” به دنبال ایجاد ارتباط با کشورهای هم‌نژاد خود بودند. در این راستا، هیتلر , رضا خان و حکومت وی را به عنوان یک ملت “آریایی” می‌دید و روابط سیاسی میان دو کشور در این زمینه را تقویت نمود.

 رضا خان براین باور بود که با چک سفیدی بنام « بی طرفی» , النهایه از کمک آلمان نازی برخوردار خواهد شد. اما وی غافل این این بود که باز گذاشتن و میزان نزدیکی به آلمان نازی , کمک رسانی به قوای آن در جبهه شمالی و یا رساندن سوخت به ماشین جنگی هیتلر,  به چه میزان می تواند زمینه را برای سقوط وی فراهم نماید.

بدین سان باید تاکید نمود که رضا خان با این سیاست  نتوانست روابط خود را با کشورهای متفقین مانند انگلیس و یا شوروی سابق به خوبی مدیریت کند, بطوریکه قوای متفقین برای تضمین امنیت تأمین منابع نفتی ایران، به ویژه از طریق راه‌آهن سراسری، اقدام به فشار آوردن بر وی نمودند.

مضافا براین نکات باید تاکید نمود که در زمینه داخلی وی با رشد مخالفت ها و اعتراضات نیز روبرو شده بود.  رضا شاه به عنوان یک دیکتاتور، تمام قدرت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را در دست خود متمرکز کرده بود. اگرچه بسیاری از اصلاحات زمینه‌های مختلف لازم بودند، اما فضای سیاسی بسته و سرکوب مخالفان، باعث ایجاد نارضایتی‌های گسترده گردیده بود.

بدین سان بخش بزرگی از اقشار مختلف جامعه  مانند کشاورزان، کارگران، طبقات میانه و روشنفکران,فعلان سیاسی نه تنها به وی و دربار پهلوی پشت کرده بودند , بلکه  از سیاست‌های اقتصادی و اجتماعی رضا شاه نیز نارضایتی شدید داشتند.

یک نمونه این واقعیات در همان غصب زمین های کشاورزان در بسیاری از مناطق کشورو بویژه در خطه گیلان و مازندران می باشد, امری که در عمل به فقر و فلاکت این گروه زحمت کش و به تبع آن نارضایتی شدید در میان کشاورزان راه برد.

در زمینه سیاسی و اجتماعی نیز وضعیت بدین سان بود. سخن از « شکستن قلم ها» برای فرهیختگان , نویسندگان و روشنفکران کشور می باشد که در اولویت سیاست های راهبردی رضا خان قرار داشت. رضا شاه پس از چندین دهه حاکمیت مطلقه، با فشارهایی از داخل و خارج برای ایجاد برخی اصلاحات سیاسی روبرو بود.

این فشارها و عدم انعطاف‌پذیری در پاسخ به آن‌ها، از جمله ناتوانی در پذیرش بسیاری از خواسته‌های طبقات مختلف اجتماعی، به بی‌اعتمادی عمومی و بحران مشروعیت نیز منجر شد , تاجائیکه جامعه با بی تفاوتی به آینده وی , راه را برای سقوط این دیکتاتور باز نمود.

ادامه دارد