مهرداد هرسینی : بیداری ایرانیان – بخش شانزدهم

جنبش گیلان سربلند می کند

از صحنه جنگ میان قوای شاه و شیخ محمد خیابانی گزارش شده : « اسماعیل قزاق بلادرنگ چندین تیر از پنجره زیر زمین به طرف شیخ که با پیراهن و زیرشلواری بود , خالی کرد. شیون و غوغای عجیبی در خانه ما براه افتاده بود. ساکنین خانه ما بویژه مادر بزرگم فریادشان به آسمان بلند و پیوسته به اسماعیل نصیحت و التماس می کرد.

ولی سودی نداشت , زیرا من دیدم که خیابانی پس از ناله یی خفیف بر زمین افتاد.

اسماعیل و همراهانشان وارد زیر زمین شدند. پس از لحظه ای جسد خون آلود شیخ را از زیر زمین خارج و به میان کوچه بردند. هنگام ورود قزاق ها به زیر زمین , خیابانی با حال ناتوانی بلند شد , ولی اسماعیل قزاق با قداره خود به خیابانی حمله کرد و دستش فرود آورد. هنگامی که او را زیرزمین خارج می کردند , با وضعیتی از حیاط اندرون به حیاط بیرونی و تا کوچه بردند که من از گفتنش شرم دارد…». ( قیام شیخ محمد خیابانی – علی آذری)

بدین ترتیب تبریز را دیگر بار خاموشی , استبداد و اختناق فرا میگیرد. خیابانی در آخرین نطق خود از جمله گفت : « آسایش را به هر وسیله که باشد , برقرار دارند. در دوکلمه برنامه آزادی خواهان عبارت است از :

برقراری آسایش عموم

از قوه به فعل آوردن مشروطیت

وی در ادامه می افزاید : « یگانه مقصود ما, تاسیس یک حکومت دمکراتیک و تامین دوام و بقاء آزادی در این مملکت است. مخالفین این مرام , دشمنان ما هستند و یگانه دستورالعمل ما عبارت از کوتاه کردن دست این دشمنان از اموری است که با رژیم آزادی, مناسبت و رابطه دارند.

با صدای رسا می گوئیم , ای مستبد و تو ای مرتجع همه بدانید مقدرات دمکراسی را در دستان ملوث خودتان نخواهد داشت».

اکنون با اوچگیری  مخالفت ها علیه وثوق الدوله و بلند شدن صدای « مرده باد وثوق الدوله » , در خیابان ها , کابینه وی مستفی شد و او به فرنگ سفر کرد.

با سقوط وی و روی کار آمدن مشیرالدوله قرارداد تحت الحمایه نیز منتفی گردید.

از سوی دیگر با سقوط کابینه وثوق الدوله , حکومت « جمهوری انقلابی گیلان » شهرهای رشت و انزلی را تصرف کردند. قدرت های استعماری که از نفوذ و گسترش موج استقلال طلبی در ایران  به وحشت افتاده بودند, سیاست های نوینی را برای سرکوب انقلابیون اتخاذ نمودند.

مجاهدین جنگل

« یونس معروف به میرزا کوچک خان , یک مجاهد حقیقی و یک فرد مومن به مشروطیت بود که نه فقط یک سرباز آزاده بود و در راه آزادی می جنگید , بلکه یک مبلغ آزادی نیز بود و در هر مقام از تبلیغ مردم به پیروی از حق و عدالت و حقوق انسانیت فروگذار نمی کرد». ( تاریخ انقلاب مشروطه)

میرزا در پی قتل سردار افخم حاکم گیلان در دوران مشروطه , به انقلاب پیوست و به همراه مجاهدین در فتح تهران و قزوین با آزادی خواهان همراه گردید, اما با تعطیلی مجلس دوم چندین بار محکوم و سپس از تهران به رشت تبعید شد.

با آغاز جنگ جهانی اول وی به جنگل رفته و با پشتوانه مردمی در میان زحمتکشان گیلان و مازندران, سرانجام توانست جنبش گیلان را سازماندهی و راه اندازی نماید.

ادامه دارد