مهرداد هرسینی: بیداری ایرانیان – بخش نهم


تبریز قهرمان شاه را شکست داد

تبريز قهرمان چهار ماه تمام در مقابل تمامي مشقات ، محاصرات و فشارهاي سپاهيان عين الدوله و عوامل و

مزدوران محلي اش مقاومت نمود و توانست شكستهاي سنگيني را به قواي دولتي تحميل نمايد. پس از نبرد هاي

سخت خياباني به پيشوايي ستارخان و باقرخان و مجاهدان  سرانجام قواي دولتي را عقب زده و زرادخانه ي شهر را

كه 20 هزار تفنگ و چندين قبضه توپ در آن بود را به تصرف خود در آوردند. روز جمعه سوم مهر، بمباران شهر

آغاز گرديد و تا غروب “  540 گلوله  توپ “ بر شهر باريد. نيروهاي دولتي از همه سو به شهر حمله كردند. اما با

دادن سيصد نفر تلفات مجبور به عقب نشيني گرديدند.

سرانجام در تاريخ سي مهر و با فتح محله ي “ دوچي“ آخرين سنگر استبداد و ارتجاع، تبريز قهرمان به تصرف كامل

مجاهدان و انقلابيون در آمد. در پي فتح تبريز و پيروزي مجاهدان ،  انجمنها  براي رسيدگي به امور داخلي شهر برپا

گرديدند كه از جمله احشام، گندم و مواد غذايي را بين مردم و گرسنگان تقسيم نموده و اموال شاه و خانواده اش را

مصادره كردند. در آبان ماه انقلابيون شهرهاي مراغه، مرند و سلماس را آزاد نمودند و بدين ترتيب بخش مهمي از

آذربايجان را تحت كنترل قواي انقلاب در آوردند. در اين اوصاف عين الدوله كه هرگز تصور چنين شكستهاي سنگیني

را نكرده بود، استعفا داد و لشگريان دولتي “ بي سر “ گرديدند.

مبارزه ي قهرمانانه  مجاهدان در تبريز، حكومت استبدادي شاه و ارتجاع وابسته به دربار را فلج نمود و توسعه ي

مبارزات آزاديخواهانه در سراسر ايران را ميسر گردانيد. اكنون به يمن اين مقاومت، در جنوب، نواحي مركز و شمالي

كشور جنبش شكل و قوام يافته و به ميمنت اين پيروزيها مردم تهران “ به ستايش از تبريزيان “ پرداختند.

پيرو اين پيروزي ها و سراسري شدن حنبش آزاديخواهانه، در بهار 1288 در شمال شايعات مشكوك و تحريك آميزي

در خصوص قحطي در بين اتباع خارجي و عدم امنيت براي آنان، رواج يافت و زمينه براي دخالت استعمار و مداخله

در امور داخلي كشور آماده مينمود.

در اين ميان دول استعماري روس و انگليس تصميم به مداخله در امور داخلي ايران گرفتند و هريك به مناطق تحت

نفوذ خوذ قوا فرستادند.

در جنوب قواي انگليس بدليل ترس از گسترش و سرايت جنبش ازاديخواهانه مردم ايران به شبه قاره ي هند،

شهرهاي بوشهر، بندرلنگه و جاسك را به تصرف خود درآوردند و به سركوب مردم اين خطه كه به پيروي از قيام

تبريز بپا خاسته بودند، پرداخت. در شمال قشون تزار – لشكر ايروان – به  بهانه ي حفظ جان اتباع خود و لزوم تامين

آذوقه براي آنان از مرز ايران گذشته و پس از چهار روز “ ژنرال وردنف “بهمراه هشت هزار تن از قواي محمد علي

شاه به شهر تبريز و باغشاه وارد شدند و با د د منشي به جستجوي ازاديخواهان پرداختند.

“ در اين روزها شادروان شيخ سليم را با برادرش آقا كريم دستگير كرده و به روسها سپردند و آنها هردو را به

كنسولخانه روس بردند. روز نهم ديماه نزديك غروب شادروان مجاهد غيور و غيرتمند مشهور ثقة الاسلام بوسيله ي 

ودنسكي افسر روس به ميان درشكه برده شد و به كنسولگري انتقال يافت. در تعاقب دستگيري ثقة الاسلام ، ضياء

العلما، صادق الملك، آقا محمد ابراهيم قفقايجي، حسن قدير، دو پسران شادروان علي موسيو، صدر حزب اجتماعيون

عاميون تبريز را دستگير و به كنسولگري و از آنجا به باغ شمال و از آنجا به سربازخانه براي بدار آويختن فرستاده

شدند……… هنگامه دلگداز بس سخت ميبود. يكدسته مردان غيرتمند را دشمنان بيگانه در شهر خودشاه به گناه

آزاديخواهي بدار مي كشند و كسي نبود بداد ايشان برسد. سربازخانه يي كه در آن چند سال همواره كانون جوشها و

خروشها ي غيرتمندانه ي آزاديخواهان ميبود، اكنون چنين هنگامه يي بخود ميديد. در آن هنگامه ي جانگداز غيرت

ايراني كار خود را كرده و سربازخانه مردانگي ثقة الاسلام و آقا محمد ابراهيم و ديگران را ديده و آواز بلند حسن

نوجوان را به “ زنده باد ايران، زنده باد مشروطه “را شنيد. چون اينكار نابكار پايان يافت، در سربازخانه را گشودند.

ايرانيان كه در بيرون ايستاده بودند به درون آمده و آن صحنه ي دلخراش را تماشا كردند. غيرتمندان از تماشاي اين

 منظره متغيير و زود بيرون آمدند ولي بد نهادان شادماني مينمودند. كينه ي شوم شيخ و متشرع در اينجا نيز كار خود
را ميكرد“.

تاريخ هيجده ساله ي آذربايجان

 

ادامه  دارد