مهرداد هرسینی: بیداری ایرانیان – بخش هفتم

 

شاه و شیخ متحدا علیه انقلاب مشروطه

اكنون حركات اعتراضي مردم در سراسر ايران هرروز شدت و حدت بيشتري مي يافت. روز 29 خرداد بدستور محمدعلي شاه، طرفداران شيخ فضل الله نوري چادري بزرگ در مسجد جمعه تهران بر پا كردند و به بهانه ي عزاي “حضرت فاطمه زهرا“ به تحريك عليه مشروطه خواهان پرداختند. اما چند هزار تن از هواداران مشروطه به تجمع شيخ مرتجع حمله كرده و بساط “ مشروعه خواهان“ را بر هم زدند. در پي اين واقعه شيخ فضل الله بهمراه پانصد نفر از اراذل و اوباش دولتي و به تحريك و خرج اتابك، به حرم حضرت عبدالعظيم رفته و در حمايت از “ ظل الله مشروعه“به تحصن نشستند.

“ اما حاجي شيخ فضل الله به يكباره در راه ديگري مي بود. اين مرد از يك سو به شكوه و آرايش زندگي و به نام و آوازه دلبستگي مي داشت . اسب و كالسكه بسيج كرده و هميشه با دستگاه اعياني ميزيست“.

همان منبع بالا

شيخ فضل الله از همان آغاز جنبش مشروطه آرزوي حكومت “ ولايت فقيه“ در سر داشت و ميگفت: “ ما اهالي ايران شاه لازم داريم. عين الدوله لازم داريم. چوبه ي  فلك و مير غضب لازم داريم. ملا و غير ملا، سيد و غير سيد بايد در اطاعت حاكم و شاه باشد“.

همان منبع بالا

در اين بين اوضاع مملكت روبه خرابي ميرفت و پايتخت را قحطي تهديد ميكرد. كمبود آذوقه و وخامت روز افزون، تنفر مردم از شاه و نخست وزير را تشديد مينمود. كابينه ي اتابك در پي مبارزات و مقاومت مردم تبريز اكنون بي ارج شده بود و علماي نجف نيز تكفير نامه يي عليه وي صادر نمودند و مردم نيز وي را “خائن“ لقب دادند. عصر روز پنجشنبه 8 شهريور 1286 اتابك به هنگام خروج از مجلس بدست “ عباس آقا“مجاهد تبريزي با شليك گلوله “‌اعدام انقلابي“  گرديد. 

“ اتابك به زمين افتاد و جوان زننده چون خواست بگريزد، سربازي از نگهبانان درب مجلس او را دنبال كرد. جوان زخمي نيز  تيري به او زد. ولي از سراسيمگي و يا چون ميدان را به خود تنگ مي ديد، تيري هم بروي خود تهي كرد كه به مغزش رسيد و در زمان افتاد و جان داد…… شناخته كرديد كه جواني بيست و دو ساله از مردم تبريز و پدرش حاج عباس آقا نام ميداشته…… كشتن اتابك يك  شاهكاري بيشمار است و چنانچه خواهيم ديد اين شاهكار دلهاي درباريان را پر از بيم و ترس گردانيد و جايگاه آزاديخواهان را در ديده بيگانگان والاتر ساخت.

عباس آقا با خون سرخ خود، آزاديخواهان را روسفيد گردانيد“.

همان منبع بالا

اين عمل مجاهدان تبريز در بين مردم با شادماني روبرو گردید تا جائيكه محمدعلي شاه و درباريان را وادار نمود تا به مجلس رفته و به وفاداري به مشروطه قسم ياد كنند.

در این میان محمدعلي شاه مجلسي مطيع ميخواست و خود را از پائيز 1286 به تشويق دول روس و انگليس براي كودتا مهيا كرده بود. در همان سال  و در پي اتحاد روس و انگليس، ايندو كشور با يكديگر قراردادي منعقد نموده و طي آن شمال ايران را منطقه ي نفوذ روسيه و جنوب ايران را منطقه ي نفوذ انگليس و مركز را منطقه ي بيطرف اعلام نمودند.

نيكلاي دوم در اين ايام در پاسخ به سفير روسيه در تهران نوشت: “ نجات ايران و سلطنت شاه فقط به  وسيله ي انحلال فوري مجلس و سركوب ساير اجتماعات انقلابي ميسر است و اين يگانه پاسخ من است“.

تاريخ مشروطه ايران

 

ادامه دارد