با گذشت سه سال از قیام پرشکوه مردم ایران در پی قتل ناجوانمردانه مهسا امینی علیه دیکتاتوری ولی فقیه که طی آن بیش از 750 هموطن ما بدست نیروهای سرکوبگر و وحشی حکومت به شهادت رسیده , قریب بیست هزار زخمی و بیش از یکصد هزار نفر دیگر با پرونده سازی های قلابی به جوخه های اعدام سپرده شده و یا با احکام زندان های طویل المدت , تبعید و محرومیت از تمامی حقوق شهروندی , اجتماعی , شغلی و یا فرهنگی روبرو گردیده اند , اکنون می توان بخوبی به ابعاد آن خیزش عظیم ملی در سال 1401رسید.
هنوز سخنان و عربده کشی های حاکم خون ریز و متولیان سرکوبگر رژیم , روسای قوا و فرماندهان سپاه و نیروی انتظامی برای راه اندازی حمام خون در گوش هایمان طنین انداز است . دراین راستا خامنه ای کودک کش ضمن به صحنه آمدن و « اغتشاش گر» نامیدن معترضین , عملا از « کشتار» و راه اندازی چوبه های اعدام و قوه قهریه علیه مردم سخن گفت. وی بصراحت از قوه قضائیه رژیم خواستار آن گردید تا « برای اینها مجازات معین کند و محاکمه کند اینها را».
در حافظه تاریخی ما ایرانیان هنوز صحنه های دردآور شکنجه, شلیک و زدن تیر و ضربات باتوم برسرو صورت دختران و نوباوگان , استفاده از شوکر های برقی , گلوله های ساچمه ای , گاز های شیمایی و یا ضرب و شتم زنان و دختران شجاع در خیابان ها باقی است. زخم عمیقی که به یقین برای همیشه در خاطره و تاریخ جامعه باقی خواهد ماند و دیکتاتوری حاکم از تبعات اجتماعی و سیاسی آن گریزی نخواهد داشت.
ابعاد کشتار بحدی بود که بر اساس تحقیقات کمیتهٔ حقیقتیاب سازمان ملل، دیکتاتوری ولایت فقیه برای سرکوب معترضان به جرامی مانند « قتل، شکنجه و تجاوز جنسی متوسل و مرتکب جنایت علیه بشریت » گردیده است. براین اساس در میان قربانیان حداقل « 68 کودک » نیز به چشم می خورند
دراین راستا نیز شاهد هستیم که دیکتاتوری مذهبی همچنان از طریق محاکمات صوری و صدور انواع و اقسام احکام ضد انسانی, سربه نیست نمودن های قهری , امنیتی نمودن شهرها با انواع و اقسام پروژه های سرکوبگرانه مانند « محله محور» , گسیل نیروهای تا دندان مسلح, حتی کودک سربازان , و راه اندازی تورهای پلیسی , تلاش دارد تا از خیزشی دیگر و انفجاری دیگر از سوی گسل های بجان آمده ممانعت بعمل آورد.
آنچه که طی آن قیام های شکوهمند به اثبات رسید , شکسته شدن عمود خیمه نظام و اصل ولایت فقیه در جای جای این کهن سرزمین بود. خامنه ای با این کشتار آخرین تتمه های اجتماعی حاکمیت را از دست داد و بدین سان خون جاری شده از تن و روح جامعه را با هیچ آب کوثری نمی تواند به جوی ولایت بازگرداند. ابعاد این شکست استراتژیک برای حاکمیت بقدری است که هنوز آثار و تبعات آن را بخوبی می توان در واکنش های هراس آلود رژیم با راه اندازی انواع توطئه ها , طرح های سرکوبگرانه و یا ماشین اعدام لمس نمود.
همچنین باید به نقش تعیین کننده و میدان داری زنان میهن مان درآن قیام ها اشاره نمود. شعار « چه با حجاب , چه بی حجاب , پیش بسوی انقلاب» که سوی زنان میهن مان سرداده می شد, نخست مشت محکمی بر دهان حاکمیت و قوانین زن ستیزانه آن و سپس یاوه گویانی است که تلاش دارند تا این خیزش شکوهمند را صرفا به مقوله « حجاب» گره زده و بدین سان جامعه را به جنگی میان « مذهب و ضد مذهب » بکشانند.
زنان میهن مان بخوبی نشان دادند که چگونه در صحنه های رزم و نبرد علیه دیکتاتوری مذهبی حاکم , کوچه و خیابان ها و میادین را تحت سلطه خود در آورده و بدین سان به موتور محرکه و نقش رهبری کننده بلامنازع برای انقلاب دمکراتیک تبدیل گردیدند. .
دررابطه با نقش رهبری کننده زنان در قیام ها , خانم رجوی تاکید کرده بودند: « دلاوریهای شما تحسین همه را در سراسر ایران و در سراسر جهان برانگیخته است. همه میبینند در بسیاری صحنهها چهره خودتان را پوشاندهاید، با چالاکی به هر طرف میدوید و نیروهای رزمنده را به پیشروی و تهاجم ترغیب میکنید.
شما ترس را از میدان نبرد برچیدهاید و با سلاح تهاجم به پیش میتازید. شما نشان دادهاید که قدرت انتخاب و عزمتان برای آزادی، هزار بار از سرکوب و کشتار آخوندها قویتر است»..
سخن از نیمی از آحاد جامعه دردمند ایران است که تحت ستم مضاعفی بنام « زن ستیزی» از سوی رژیم آخوندی قراردارد. شاخص این واقعیت نیز همان وجود قوانین قرون وسطایی وسرکوبگرانه در جای جای این حکومت خون ریز می باشد که زنان را بعنوان « انسان درجه دوم » تعریف کرده و بدین سان با دادن چک سفید به نیروهای وحشی و سرکوبگر خود , راه را برای اعمال هرگونه تعرض , خشونت , شکنجه و کشتار هموار نموده است
براین اساس محدودیت های شدید اجتماعی , تحقیر و توهین های گوناگون در عرصه فرهنگی , سیاست , اقتصاد , هنر , ورزش , اجتماع , آزادی های فردی و یا راه اندازی مجموعه عظیمی از قوانین ضد زن که در آنها ساده ترین و پیش پا افتاده ترین حقوق آنان , لگد مال می گردند ,از جمله شاخصه های این وضعیت ضد انسانی می باشند.
اما قیام 1401 ثابت کرد که جامعه دردمند ایران هرگز زیر بار ستم , ظلم و دیکتاتوری نخواهد رفت. این قیام در منطق خود سیستم اعصاب حاکمیت را برهم زده , بطوریکه هر لحظه و هر ثانیه امکان انفجاری دیگری, اما اینیار مهیب تر آن , انتظار می رود.
آری خامنه ای کودک کش باید برخود بلرزد و شب ها کابوس سرنگونی را در ضمیر و روح و روان خود تجربه نماید. وی باید صدها میلیارد دلار دیگر برای حفظ بساط ننگین حکومت هزینه نماید. جادو جنبل کند, کنسرت های قلابی حکومتی برگزار کند و از این و آن و بویژه به اصلاح طلبان قلابی و ماله کشان کشتار فرزندان ایران التماش کند که به یاری اش بشتابند..
همچنین باید به نقش مخرب بقایای سلطنت و دستجات ذوب شده در سیاست مماشات اشاره نمود که چگونه برای منحرف نمودن جنبش , دست در دست دیکتاتوری به ابزاری برای منکوب نمودن جامعه و زمین گیر نمودن این انقلاب یاری رساندند. اما یقین داریم که به زعم تمامی این توطئه ها و همکاری های مشترک میان شاه و شیخ , سرانجام مردم ایران به آزادی , حریت و کرامت انسانی و به حقوق حقه خود که همان جمهوری دمکراتیک می باشد, خواهند رسید.
یاد و خاطره تمامی شهدای و اسرای قیام ها در سال 1401 گرامی باد .