اواسط ماه مارس میلادی , لیستی از سوی 172 نفر با القاب واقعی و یا غیرواقعی مانند « مدافع حقوق کودکان وحقوق بشر» , « فعال سیاسی » , « مدکار اجتماعی » , « فیلم ساز» , «طنز نویس» , « کارشناس محیط زیست » , « موسیقی دان » , « کنشگر سیاسی » و قس علی هذا علیه سازمان مجاهدین و در رابطه با « فیلم بچه های کمپ اشرف» انتشار بیرونی یافت.
صرفنظر از این واقعیت که در میان امضآء کنندگان « همه جور جنسی» حتی اسامی خارجی که اساسا نه به زبان فارسی مسلط و نه نسبت به دنیای سیاست در ایران اطلاع دقیقی دارند , به چشم می خورند , باید به نیات واقعی در پشت این امضآء گیری پرداخت , تا بدین سان مشخص شود که آیا موضوع به « شیطان سازی » و « جنگ روانی » باز می گردد و یا بواقع صرفا به مسائل « انسانی و بشر دوستانه» در راستای صیانت از « حقوق بشر» !!
جنگ روانی نیز به معنای « استفاده برنامهریزی شده از تبلیغات » و تولید « عوامل پنهانی مانند شایعه به منظور تحریف عقاید، تضعیف روحیه و بیاعتبار کردن انگیزهها و کاستن از اقتدار طرف مخالف » تعریف شده است.
بدین سان باید تاکید نمود که یکی از اصول پایه ای برای جنگ روانی همان فرضیه « جهل مخاطب » می باشد که عامدانه امکان هرگونه ارزیابی اصولی و یا تدقیق واقعیت ها را از مخاطب خود گرفته و بدین سان خواننده را « جاهل و نادان » تلقی می نماید.
دراین میدان است که با بکارگیری از عبارات و یا با دستکاری های عامدانه , دست به واژگون نمودن حقیقت زده و بدین سان تلاش می شود تا به « مقصود » خود که همان تحریف , دروغ و ریا می باشد , دست یابند.
همچنین با نیم نگاهی به ترکیب این لیست که در آن به لحاظ سیاسی و امنیتی , همه جور « جنسی» یافت می شود , اکنون این سوال در میان فعالان سیاسی مطرح گردیده که بواقع در پشت چنین ردیه نویسی و امضاء گیری چه مطامعی نهفته است؟.
یک نگاه به این سناریو همان وجود دستان آلوده رژیمی کودک کش می باشد که اکنون بدلیل وجود بحران های لاعلاج , بی دنده و ترمز در حال تولید انواع و اقسام پروژه علیه تنها بدیل خود و صدور آن بخارج از کشور می باشد. دلیل آن نیز همان رشد جنبش و روی آوردن جامعه بویژه زنان و جوانان به نیروی پیشتازی است که در یک کلام به چیزی کمتر از « سرنگونی » این دیکتاتوری راضی نبوده و نیست.
ابزار های حاکمیت برای پیشبرد پروژه های اطلاعاتی و امنیتی در خارج از کشور نیز همان وجود افراد و نیروهایی می باشند که بطور نهان و یا پنهان در پشت چنین امضآئ گیری قرار دارند. نمونتا فردی بنام « ایرج مصداقی» که معرف خاص و عام و بویژه زندانیان سیاسی از بند رسته می باشد.
دراین واقعیت که چگونه وزارت بدنام اطلاعات صحنه گردان و صحنه چرخان این سناریو می باشد , هیچ انسان عادل و بی طرفی شک و شبهه بخود راه نمی دهد, زیرا علائم و نشانه های این سناریو را می توان نخست در « دست خط و انشاء نویسی » آن و سپس در همزمانی با پروژه های داخل کشور مانند « برگزاری محاکمه علیه 107 تن از سران و اعضآئ مجاهدین » و یا ساخت انواع و اقسام فیلم , نمایش تئاتر , تولید کتاب و برگزاری نمایشگاه و حتی کارتون برای کودکان در شبکه های تلویزیونی حکومت علیه مجاهدین رویت نمود.
بخشی از امضاء کنندگان در پج پج های خودمانی شان اعتراف کرده اند که اساسا متن نامه را نخوانده و صرفا بدلیل اعتماد به رفقا و یا دوستان خود که آن را تلفنی!! پیشنهاد نموده , مورد تائید قرار داده اند!! پس با این حساب مسئول و قائم هستند به تصحیح آن و عذر خواهی از طرف مقابل , آنهم به توان دو.
به یقین این خود بزرگترین گناه و اشتباه برای هر فرد منصف می باشد , زمانیکه بدروغ ادعا می کند که گوئیا مجاهدین در مورد سرنوشت این کودکان تاکنون « هیچ گزارشی »!! ارائه نکرده و « از وضعیت بسیاری از آنان اطلاعی در دست نیست».
دراینجا لازم است تا نخست به ده ها اطلاعیه و روشنگری از سوی مقاومت ایران و نیز شهادت بیش از 550 تن از این کودکان سابق و مردان و زنان امروز ی که تماما در قید حیات هستند, اشاره نمود . سخن از روشنگری و مواضعی است که بکرات علیه چنین دروغ پردازی ها و ردیه نویسی های رژیم , در سایت ها و رسانه های مقاومت ایران انتشار بیرونی یافته اند.
در ثانی شرافت اخلاقی , انهم در میدان سیاست حکم می کند که پیش از « مزمه مزمه » کردن و دست زدن به هرگونه « موضعگیری » که در راستای آن به چهره و اعتبار یک سازمان سیاسی , آنهم با سابقه ای روشن و طولانی در تاریخ معاصر ایران و با برنامه های مترقی برای ایران فردا خدشه وارد می کند, این واقعیت را که چه بازی های سیاسی و یا دستان و نیز اهداف و چه مطامعی در پشت چنین سناریوی هایی نهفته , مورد ارزیابی اصولی و دقیق قرار دهند.
براین منطق حق داریم تا این « همزمانی » و نیز « هم زبانی » و همکاری درچنین سناریوی از پیش تعین شده را بجد به زیر سوال برده و آندسته از متولیان این لیست را که هنوز خود را مخالف « جمهوری اسلامی » و « مستقل » قلمداد می کنند , به چالش کشیده , مورد بازخواست و پرسش قرار دهیم.
یک راهکار برای جبران آن نیز همان موضعگیری روشن و انتقاد از خود می باشد که صد البته به سلامت سیاسی و اجتماعی فرد راه خواهد برد.
در غیر اینصورت این گمان که آنان عامدانه و آگاهانه وارد سناریوی «جنگ روانی و شطیان سازی های » رژیم آخوندی علیه مجاهدین شده اند , بقوت خود باقی مانده و این ظن را که همچنان « ماله کشان » بیت و سیاست های خامنه ای می باشند , تقویت می گردد.