حملات هوایی شب گذشته به یکی از مهم ترین پایگاه های رژیم آخوندی در اصفهان یکبار دیگر این واقعیت را به اثبات رساند که بحران جنگ افروزی های ولی فقیه در منطقه اکنون روندی برگشت ناپذیر بخود گرفته است.
داده های نظامی سخن از آن دارند که پایگاه شکاری در اصفهان یکی از مهم ترین و بزرگترین مراکز برای نگهداری, حمل و آموزش بروی جنگده های رژیم آخوندی می باشد.
دراین رابطه نیز خبرگزاری نیروی ترویسی قدس , تسنیم ضمن اعتراف, از جمله نوشته است : « صدای انفجار در شهر قهجاورستان در شمال شرق اصفهان
شهر قهجاورستان در نزدیکی فرودگاه اصفهان و پایگاه هشتم شکاری نیروی هوایی ارتش است».
براین منطق و در حالیکه دیکتاتوری مذهبی در این اوهام بسر میبرد که گوئیا طرف های مقابل دیگر از انجام هرگونه عملیات نظامی دست برداشته و بدین سان وضعیت به چرخه سابق برخواهد گشت , اما شاهد هستیم که اینگونه نشد و بردار علیه مطامع آخوندی هرچه تیز و تیز تر گردید.
این خوش باوری در فردای شلیک موشک و پهپاد که به گفته بسیاری از کارشناسان نظامی دارای بار نظامی بسیار ضیعفی بود , شکل گرفت , بطوریکه خامنه ای و فرماندهان سپاه مردم کش بجد بر این باور بودند که با انجام این حملات عملا میدان را از طرف مقابل گرفته و اوضاع را برای یک مدت طولانی بنفع حکومت چرخانده اند!
برای نمونه , پیشتر نشریه والاستریت ژورنال( 26 فروردین 1403 ) در مطلبی بی ارزش بودن استراتژی رژیم را اینگونه به بیرون ساطع کرده بود « «حمله بیسابقه رژیم ایران به اسرائیل یک اشتباه محاسباتی استراتژیک بود».
همچنین سخن از یک استراتژی میان مدت می باشد که طراحان و برنامه ریزان آن در رژیم آخوندی , تنها طی کمتر از چند روز شکست آن را به عینه تجربه کرده اند.
در چنین اوضاع و احوالی اکنون توپ در زمین ولی فقیه و نیروهای تروریستی و جنگ افروز وی در منطقه قرار گرفته است. عدم پاسخگویی متقابل به حملات شب گذشته , به معنای قبول شکست و به تبع آن ریختن هیمنه و هارت و پورت های توخالی حاکمیت می باشد و دست بردن به هرگونه اقدام متقابل نیز به معنای هرچه بیشتر شعله ور شدن آتش جنگ و گیر افتادن رژیم در بحران خود ساخته.
مشکل اصلی برای دیکتاتوری ولی فقیه آن است که برای ورود به هرگونه جنگی , حال مستقیم و یا غیر مستقیم , رژیم آخوندی نیازمند به سه فاکتور پایه ای می باشد.
نخست امکانات گسترده مالی , دوم پیشتوانه مردمی و دیگر تضمین و تداوم برای تزرادخانه تسلیحاتی .
بدین سان در نبود هرگونه عقبه ای که به یقین در سه فاکتور فوق می توان آن را بخوبی رویت نمود, شکست خامنه ای از هم اکنون مهر و موم گردیده است.
این همان نکته کلیدی است که رژیم آخوندی را نه تنها به هراسی مرگبار , بلکه در منطق طبیعی خود حاکمیت را ناچار ساخته تا دست به عصا وارد هرگونه کارزار گردد.
بهرحال واقعیت های فوق نیز تبعات منطقی برای حکومتی سرکوبگر است که تمامی تخم مرغ های خود را در سبد سرکوب داخلی , ترور و جنگ افروزی قرارداده و با صرف صدها میلیارد ها دلار و فقیرترنمودن جامعه , بیهوده در تلاش است تا بخش های بزرگی از خاورنزدیک تا شمال آفریقا را به سلطه خود ملحق نماید.
بقول رهبر مقاومت , آقای مسعود رجوی : « خامنهای کلان بازنده استراتژیک در تله افتاد، پس از ۶ماه در یک نقطهعطف داخلی و منطقهیی و بینالمللی پرده کنار رفت و سر مار بیرون زد، اما با فضیحت حداکثر به سنگ خورد. گفته بودیم این جنگی است که دامن رژیم را هم خواهد گرفت و چنین شد. ثابت شد خامنهای و دیکتاتوری دینی حاکم بر ایران بانی و یکطرف اصلی این جنگ است».