به یقین شکست نمایش راهپیمایی های حکومتی به مناسبت سالروز انقلاب ضد سلطنتی, یکبار دیگر واقعیتی بنام « بن بست » سیاسی , اجتماعی و فرهنگی علیه دیکتاتوری مذهبی را به اثبات رسانده است.
دراین راستا کافی است تا نیم نگاهی به تصاویر و فیلم های منتشر شده در شبکه های اجتماعی و مقایسه آنها با مجموعه دستکاری های عامدانه از سوی دوایر رسانه ای در رژیم انداخت , تا بدین سان به عمق « بی آیندگی و نبود هرگونه پایگاه اجتماعی » برای نظام آخوندی پی برده شود.
سخن از روندی است که نشان از قهر انقلابی جامعه دردمند ایران به یک دیکتاتورخون ریز و عنان گسیخته دارد , تا جائیکه نظام آخوندی با تمامی خاصه خرجی ها , توزیع مواد غذایی, کوپن , پخش پول , راه اندازی تورهای مسافرتی و دیگر مجموعه های تبلیغاتی , با شکستی سنگین روبرو گردیده است.
این چرخش در درون جامعه صد البته یک شبه بوقوع نپیوسته , بلکه قدم به قدم بازتاب تمامی جنایات و جنگ افروزی های رژیمی است که اکنون تخم مرغ های خود را در سبد « خالص سازی» مطلق قرار داده است. بدین سان ولی فقیه درمانده « سر رسید» تمامی جنایات و جنگ افروزی های خود در منطقه را با پشت کردن جامعه به حاکمیت دریافت نموده است
واقعیت دیگر آن است که طی یک گذشت یک سال از قیام های شکوهمند در شهرهای میهن و عطف به کشتار عظیمی که خامنه ای کودک کش و دستگاه قضائیه رژیم براه انداخته است , شکاف میان جامعه دردمند ایران و حاکمیت روز بروز عمیق تر گردیده , بطوریکه برای رژیم آخوندی اکنون بازگرداندن این « اب ریخته » به « جوی ولایت» غیر ممکن می باشد.
همچنین باید تاکید نمود که برگزاری این سری از نمایشات حکومتی , با کشاندن نیروهای بسیج , مداحان , سپاه , کارگزاران و متولیان به انضام تمامی اعضاء خانواده, آخوند های ریز و درشت , و یا نان و مزد بگیران رژیم با هدف « قدرت نمایی» , برای خامنه ای و اتاق های فکر حاکمیت , آنهم در این دوران که یک پای رژیم در منطقه در تله افتاده و پای دیگرش در جامعه شکسته شده , بسیار حیاتی می بود.
سخن از قدرقدرتی قلابی و شاخ و شانه کشیدن برای داخل و خارج می باشد که رژیم آخوندی تلاش داشت تا با اهرم لشکر کشی به خیابان ها , چنین وانمود نماید که گوئیا این حاکمیت سرکوبگر از اقتدار داخلی و حمایت مردمی برخوردار می باشد!! تا بدین سان و در قدم بعدی دستان حکومت را برای « رقم سازی های قلابی» در دو نمایش انتصابات باز می گردید
دراین راستا ولی فقیه و دوایر تبلیغاتی حکومت نیز در حالی از تلاش برای « مشارکت گسترده » مردم در نمایش انتخابات سخن می گفتند که تمامی داده از درون جامعه سخن از بایکوت و عدم شرکت جامعه در این سیرک نمایشی را دارند.
پاسخ کوبنده مردم و نیز درهم ریختگی , ریزش و زهوار در رفتگی در درون نیروهای حکومتی تماما مهر باطلی بر طرح و برنامه های رژیم زده است.
بدین سان می توان با اطمینان اذعان داشت که نمایش انتخابات در اسفندد ماه آینده , با بایکوت گسترده مردم و بی اعنتایی هرچه بیشتر جامعه روبرو خواهد شد.
به این واقعیت اکنون بسیاری از « دلواپسان نظام » و « باند های تو سری خورده » بکرت اعتراف کرده اند. آنان از هم اکنون با هراس و ترسی بی سابقه از بروز « انقلابی دیگر» در ایران سخن به میان می آورند , زیرا به عینه تجربه کرده اند که « آتش زیر خاکستر » در جامعه واقعی و بدین سان « دیگر پشمی به کلاه » حاکمیت نمانده است.
نیم نگاهی به شبکه های اجتماعی که آینه ای برای بیان اعتراضات و درد دل مردم می باشند تماما موئید وجود این واقعیت هستند.
دراین رابطه طی هفته های اخیرنیز شاهد انتشار حجم گسترده ای از اعتراضات مردمی بویژه خانواده های شهدای قیام آبان 98 , دیماه 96 , سال 1401 و یا بازماندگان هواپیمای سرنگون شده اوکرائینی و نیز بسیاری از زندانیان سیاسی , فعالان مدنی و اجتماعی و اقشار مختلف کارگری , معلمان , پزشکان , بازنشستگان , دانشجویان و حتی دانش آموزان بوده ایم.
به یقین این حجم از اعتراضات و فراخون ها برای تحریم نمایش انتخابات که از هم اکنون نتیجه آن برهمگان روشن می باشد , سخن از عمق واقعیتی بنام « تنفر اجتماعی» از دیکتاتوری ولی فقیه و مهندسی وی را دارند.
مضافا براین واقعیات نیز باید به سیاست های اصولی مقاومت ایران و بردن شعار محوری « رای من سرنگونی » بدرون جامعه اشاره نمائیم.