تمامی علائم و نشانه ها از درون دیکتاتوری ولی فقیه سخن از آن دارند که خامنه ای درمانده تلاش دارد تا باب مذاکرات دیگری را با طرف های غربی سازماندهی نماید.
برای نمونه نمونه طی روزهای اخیر دو درخواست ملتسمانه از سوی حکومت آخوندی , نخست به ایالات متحده و دیگری به سه کشور اروپایی ارائه گردیده است. پاسدار لاریجانی که تا چندی پیش در « فریزر» بیت ولی فقیه منجمد شده بود , اکنون بعنوان مشاور وی به صحنه آمده و در سخنانی از جمله می گوید : « بیایید سر موضوع جدید توافق کنیم. ما به سمت بمب نمیرویم شما هم شروط ما را بپذیرید، بیایید توافق بعدی بکنیم».
به یقین بیان این جملات بدون هماهنگی و موافقت شخص ولی فقیه غیر ممکن می باشد, زیرا عطف به ساختار بغایت مستبدانه رژیم , راه اندازی هرگونه باب مذاکره در رابطه با سیاست های راهبردی حکومت و بویژه بحران اتمی , تنها در حیطه شخص خامنه ای می باشد.
اما گذشته از این واقعیت باید پرسید که که رژیم آخوندی برای ورود به میز هر مذاکره ای , چه در چنته خود دارد؟
دراین راستا باید به مختصات بسیار ضربه خورده رژیم آخوندی از فردای جنگ افروزی در منطقه بحرانی خاور نزدیک اشاره نمود , امری که اکنون به سقوط بسیاری از خاک ریز ها و یا شکست نیروهای نیابتی آخوندی درپهار از پایتخت منطقه ای راه برده است.
زمانی بود که خامنه ای با اهرم این نیروها و بضرب « پاسدار کودک کش قاسم سلیمانی » , بمب , موشک و ترور , میلیون انسان دردمند در عراق , سوریه , لبنان و یا فلسطین را به گروگان گرفته و بقول عوام « هل من » می طلبید, اما روند یکسال گذشته و سقوط سنگرهای نظام , اکنون بحران را بداخل کشور سرازیر نموده , بطوریکه توده های بجان آمده یکی پس ازدیگری در هیبت گسل های اجتماعی بپا بر می خیزند
کافی است تا در این رابطه نیم نگاهی به وضعیت شهرها و رشد و نمو اعتراضات علیه بحران های موجود در کشور , مانند معیشت , آب , نان , هوا , تورم , گرانی و یا دستمزدها و شکست های اقتصادی برای دولت چهاردهم بیافکنیم , تا بدین سان به وجود « آتش زیر خاکستر» در ایران پی ببریم.
گذشته از این نکته کلیدی , باید به این واقعیت نیز اشاره نمود که دیکتاتوری ولی فقیه هم در زمینه منطقه ای و هم در زمینه بین المللی با بن بست های کمر شکن روبرو گردیده است.
چشم انداز لیست گذاری سپاه از سوی اتحادیه اروپا و یا صدور قطعنامه ای سنگین از سوی شورای حکام در آژانس بین المللی انرژی اتمی , آنچنان تبعاتی بر حاکمیت برجا گذاشته که بقول پاسدار محسن رضایی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام : « اروپا با پیشنهاد قطعنامه ضد(رژیم ) ایرانی و تصویب آن در شورای حکام و تحریمهای اخیر قصد دارد ایران را به موضوع معامله با ترامپ تبدیل کند».
بدین سان رژیم آخوندی ناخواسته اعتراف می کند که اکنون بدلیل بن بست و شکست های موجود و اتحاد میان آمریکا و اتحادیه اروپا , به مانند « گوشت قربانی » میان دوقاره در حال « چرخ شدن » می باشد .
در چنین مختصاتی آنچه برای خامنه ای درمانده باقی مانده , همان « موشک های اسقاطی» و نیز تشدید پروژه ساخت بمب اتم می باشد. اما وی طی دو مرحله آزمایش تجربه کرد که سیستم موشکی رژیم با آنهمه داد و بیدادهای فرماندهان سپاه , به په میزان در مقابل طرف مقابل ناکارآمد و اساسا فاقد هرگونه توان بازدارنگی و یا تهاجی با دقت بالا می باشد.
لذا در یک جمعبندی اجمالی دو مقوله « خاک ریزهای منطقه ای » و یا « زرادخانه موشکی » از هرگونه توانایی ممکن خارج بوده و جایی کیفی برای « چک چانه زدن » با طرف های مقابل را ندارند.
براین منطق آنچه که باقی مانده همان افزایش سانتریفیوژ ها با « سس » تهدید برای خروج از« ان پی تی » یا همان « پیمان منع گسترش سلاح هسته ای» است که نمونه آن را کره شمالی در سال 1993 به اجرا درآورد.
خروج از این پیمان که ارتباط مستقیم با صلح و امنیت جهانی دارد , برای رژیم آخوندی که اقتصاد و بند حیات آن به « دلار» و روابط با دنیای خارج بسته است , به مانند زهر در روح و کالبد دیکتاتوری عمل خواهد کرد .
براین اساس تهدید برای بمباران زیر ساخت های اتمی و یا اعمال تحریم های مالی و اقتصادی از سوی « شورای امنیت ملل متحد » می تواند کمر رژیم را در ایندو زمینه خرد نماید و عملا رژیم را از چرخه معادلات و منطقه ای و بینالمللی برای همیشه خارج نماید. این همان بهای بسیار سنگینی خواهد بود که به یقین اتاق های فکر حاکمیت برای آن هیچ راه حل و آلترناتیوی نخواهند داشت.
.