مهرداد هرسینی: روایتی از تاریخ معاصر – بخش بیستم

نقش چاقوكشان ، فواحش و رجاله ها در کودتا

در اينجا ضروري است تا براي عبرت تاريخ به چند نمونه ي كوچك از موضعگيري هاي جناحهاي
ارتجاعي وابسته به دربار و همچنين حزب چپ نماي توده كه در شناخت واقعه سردرگم مانده بود و با
وجود تمامي امكانات نظامي كه براي مقابله با كودتا داشت، اشاره نمائيم. شهيد بيژن جزني در كتاب
تاريخ “ سي ساله“ وضعيت آنروز حزب را چنين ارزيابي نموده است:

“ سقوط راديو اهميت زيادي در يكسره شدن كار داشت. روز 28 مرداد تماسهاي حزبي و سازماني
بهتر شده بود.

حداقل 50 درصد كادرها سر قرار حاضر بودند. حزب تصميم گرفت كادرهاي ضربتي تشكيل دهد. افراد
واجد شرايط، يعني آنهائيكه خدمت سربازي انجام داده بودند و قدرت بدني داشتند و از واحد ها جدا
بودند. و هر بيست نفر در يك خانه دور از چشم پليس براي ضربه زدن به دشمن آماده شدند. افسرا
سازمان نظامي با شتاب به اين خانه ها اعزام شدند تا تعليمات لازم را به افراد بداهند. براي هر بيست
نفر دو اسلحه كمري و دو نارنجك وجود داشت. اين گروه ها 48 ساعت در خانه ها بسر بردند. عده ي
قابل توجهي از افسران يكديگر را شناختند و عده يي از آنها توسط افراد غير نظامي شناخته شدند. با
همه ي اينها، پس از 48 ساعت اين گروه ها مرخص شدند.“

سراسر روز 28 مرداد اعضاء و طرفداران حزب كه از شدت غليان وخشم و نفرت سر از پاي نمي
شناختند و خون جگر ميخوردند، هرچند ساعت يكبار با رابطين حزبي در تماس بوده و از آنان دستور
العمل حزبي ميخواستند. گذشته از اعضاء و طرفداران حزب، حتي مردم غير حزبي كه قلبا مدافع

نهضت بودند با مراجعه به دوستان و آشنايان حزبي، از آنها مي پرسيدند كه حزب چرا دست به
اقدامي نمي زند.، اما جواب همواره يكسان بود، “ هنوز دستوري از بالا نرسيده است“.

“ بالاخره هيات اجرايي حزب آنقدر در اتخاذ تصميم دست به دست كرد كه عرض چند ساعت
تظاهراتي كه با پيشكسوتي چاقوكشان ، فواحش و رجاله ها و پشتيباني واحد هاي كودتاچي آغاز
گرديده بود، بدون كوچكترين مقاومتي از طرف حزب توده ي ايران و طرفداران دكتر مصدق با سقوط
حكومت ملي و استقرار ديكتاتوري نظامي پايان پذيرفت.“

گذشته چراغ راه آينده

با توجه به گستردگي حزب در آن زمان وبا توجه به اينكه دكتر مصدق هرروز نسبت به تحولات و
دسايس هشدار ميداد، اما حزب هرگز از مجموعه امكانات اش و بويژه سازماندهي وسيع اش استفاده
نكرد و عملا هنگام كودتاي 28 مرداد ساكت ماند و نظاره گر اوضاع بود.

 پس از كودتا بسياري از اعضاء بدستور حزب توبه نامه نوشته و به حمايت از شاه و دربار پرداختند
و يا به خارج از كشور گريختند. در اين ميان بودند افسران غيرتمندي كه در مقابل كودتا و بر خلاف
دستور حزب، سر خم فرود نياورده و جدا از هرگونه دستور العمل حزبي، به وظيفه ي تاريخي خود
قيام نمودند و در اين راه جان باخته و به شهادت رسيدند.

“ در پايان سال 1332 تيمور بختيار با حفظ فرماندهي تيپ 2 زرهي، به فرمانداري نظامي برگزيده
شد. افسران ركن دوم ستاد ارتش در خدمت فرمانداري نظامي قرار گرفتند. پادگان تيپ دو زرهي به
محل تحقيقات و شكنجه تبديل شد. همام فر به تيپ دوم زرهي رفت و اسامي ماموران شكنجه  و
تحقيق مثل امجدي، زيبايي ، عميد سالاري و زماني لرزه بر اندام مبارزان مي انداخت. در اواخر سال
1332 دو نفر از اعضاء سازمان جوانان كه مسئول توزيع روزنامه رزم ، ارگان سازمان بودند، در
حين توزيع روزنامه بازداشت شدند. اين دو تن وارطان بالاخانيان و محمود كوچك شبستري بودند.
هردو زير شكنجه ي شديد قرار گرفتند و جان باختند. “

تاريخ سي ساله- بيژن جزني  

ادامه دارد