ابعاد جنگ قدرت در درون رژیم پاره پاره خامنه ای اکنون به باز شدن پرونده های ترور و قتل ها دردرون حاکمیت نیز راه برده است
تازه ترین سخنان فائزه هاشمی , دختر فرد دوم نظام مبنی براینکه پدرش را « کشته اند» , پرده ازروندی بر می دارد که در پشت آن بیت خامنه ای و سپاه پاسداران با هدف یکدست سازی نظام قرار دارند.
وی در این مصاحبه و در پاسخ به سوال مجری که می پرسد :«آیا قویا معتقدید پدرتان را کشتهاند؟», در جواب می گوید: «بله»
و سپس می افزاید : «امیرکبیر را کی کشت؟ … بالاخره وقتی یکی را در رأس حکومت میکُشند (بابا جایگاهش پایین نبود که) یک مجموعهای درگیرند در این قضیه».
به یقین شاخ شدن فرزندان هاشمی در این برهه از زمان , ریشه در مجموعه شکست سیاست های راهبردی خامنه ای , ضعف و زبونی رژیم و نیز چشم انداز سرنگونی برای حکومت را دارند که اکنون باند مقابل را به گردن کشی علیه وی با هدف امتیاز گیری کشانده است..
همچنین بدلیل عدم شفافیت از سوی ولی فقیه و نیز هرگونه امکان برای بررسی مرگ نفردوم در دیکتاتوری مذهبی از سوی یک مرجع مستقل و بین المللی, این امر در منطق خود به « قوزی بالا قوز» دیگر برای خامنه ای تبدیل گردیده است».
پیشتر از آن نیز فاطمه , دختر بزرگ رفسنجانی در سخنانی از جمله گفته بود : « دو نفر به دفتر من در دانشــگاه آمدند دو کلاس داشــتم و بین دو کلاسم بیرون آمدم تا کارهای کلاس بعدی را انجام بدهم. دیدم دو نفر آقا در دفتر من نشستهاند. اصلا گفتند ما با شــما کار داریم.گفتند میخواهند پدر شما را ترور نند، طوری هم ترور میکنند که فکر کنید به مرگ طبیعی فوت کرده. گفتم چرا؟ گفتند ک چون… من خندیدم و فکر کردم جدی نمیگویند. گفتند آمدیم به شــما بگوییم که مواظبت کنید».
وی سپس افزوده :« [پدر در خاطراتش]… اسم دو نفر را نوشته که سال ۹۵ نزد من آمدند و گفتند کمیته چهارنفره تشکیل داده اند و اســم آن کمیته را هم نوشته اند که علیه شما کار میکنند. هر کاری بوده با خانواده شــما و خودتان کرده اند به نتیجه نرسیدند و بابا جمله را اینطور تمام کرده که «میخواهند دست به اقدامات خطرناکی بزنند»ئ و سپس
می افزاید : « اتفاق مهم دیگری که افتاده این بود که هیچکس حاضر نشــد برای بابا گواهی فوت صادر کند. بابا گواهی فوت نداشت! چون به دکترها گفتند علت مرگ را بنویسید. سکته قلبی! ولی در بیمارستان شهدا هیچکس قبول نکرده بود».»
سخن از پروژه ای است که خامنه ای و اتاق های فکر وی سال ها بروی آن کار کرده بودند تا بدین سان با حذف تمامی عناصر مسئله و زاویه دار با بیت ولایت , راه را برای یکدست سازی حاکمیت هموار نمایند.
دراین رابطه نیز لازم به یادآوری است که اوج اختلافات میان هاشمی رفسنجانی و خامنه با تقلب در انتخابات و کشتار معترضین در قیام سال 88 آغاز گردید . در آن دوران رفسنجانی نامه ای تند به خامنه ای نوشت و از وی خواست تا از خداوند طلب « مغفرت » نماید.
پاسخ ولی فقیه کودک کش به تمامی یاران قدیمی خود که اکنون لب به اعتراض گشرده بودند , به مانند همیشه پرونده سازی , صدور احکام خانه نشینی , حبس و یا تبعدی و توطئه علیه مخالفان خود در درون حاکمیت بود.
وی در29 خرداد 88 و اولین نماز جمعه , پس از کشتار مردم در کوچه و خیابان ها و زمانیکه مطمئن گردید که توان کنترل اوضاع را دارد , به میدان آمد و خطاب به رفسنجانی پاسخ می دهد : « دشمنان اسلام و ایران، تلاش می کنند با ایجاد شک و تردید درباره انتخابات، این اعتماد ملی را متزلزل کنند و با کاهش مشارکت مردم، مشروعیت نظام را زیر سؤال ببرندکه اگر این هدف شوم محقق شود با هیچ زیان و خسارت دیگری قابل مقایسه نیست».
خامنه ای سپس به وجود بحران در راس نظام اعتراف و خطاب به رفسنجانی می گوید : « در سخنرانی اول فروردین، به دوستان خوبمان در داخل تذکر دادم که حرف دشمن درباره تقلب را تکرار نکنند چرا که بیگانگان درصددند اعتمادی را که نظام با مسئولان و عملکردش در طول سی سال بدست آورده، زیر سؤال ببرند».
فرد دوم نظام نیز در تاریخ 26 تیر همان سال شال و کلاه کرد و درنمازجمعه آن روز که با حضور آخوند کروبی و میرحسین موسوی برگزار گردید , خامنه ای را در سایه شعار حاضرین مبنی بر « مرگ بر دیکتاتور» و با تاکید براینکه « باید اززندانیان و آسیب دیدگان حوادث اخیر دلجویی شود», زیر ضرب گرفت و گفت : « جمهوری اسلامی لفظ تشریفاتی نیست. هم جمهوری است و هم اسلامی. باید این دو با هم باشند. اگر هر یک از این دو آسیب ببیند، دیگر انقلاب و جمهوری اسلامی نخواهیم داشت». ( سایت ویکی پدیا)
به یقین این نقطه آغاز جنگ داخلی میان فرد دوم نظام با عمود خیمه ولایت فقیه بود و پس از آن نیز شاهد بودیم که خامنه ای به چه میزان از رفسنجانی « کینه » بدل گرفت تا جائیکه وی را دریک پروسه زمانی چند ساله , به حاشیه کشاند , از پست و مقام های حکومتی بتدریج معزول , تصاویر و صدای وی ممنوع و عملا خانه نشین گردانید.
لذا در یک حساب سرانگشتی و از آنجائیکه خامنه ای برای به کرسی نشاندن فرزند خود مجتبی و نیز یکدست سازی رژیم خیز برداشته بود , حذف مهم ترین و نافذ تری فرد در الیگاریشی آخوندی برای وی به اوجب واجبات تبدیل گردید , بطوریکه ناچار شد تا مهم ترین سد در مقابل این سیاست راهبردی را از میان بردارد.
این واقعیت را نه تنها مردم ایران در کوچه و بازار بکرات بدان اشاره کرده اند , بلکه حتی طلبه های حوزه و وابسته به سپاه نیز بکرات با بلند کردن تابلو هایی با مضمون « «ای آنکه مذاکره شعارت، استخر فرح در انتظارت» مورد تائید قرارداده , تا بدین سان ضمن انداختن سایه هراس و ترس در دل باند مقابل , مهر تائیدی بر دست داشتن حکومت دراین قتل عامدانه بزنند.
