روند تحولات در داخل کشور و نیز در منطقه بحرانی خاورنزدیک طی یک سال گذشته , بخوبی این واقعیت را آشکار نموده که رویاهای خامنه ای کودک کش برای حفظ و بسط حاکمیت خودکامه , به چه میزان با شکست های سنگین و غیرقابل جبرانی روبرو گردیده است.
تو دهنی محکم از سوی جامعه دردمند ایران به دو نمایش انتخابات مجلس حکومتی و ریاست جمهوری ولایت , کشته شدن آخوند جلاد ابراهمی رئیسی وبه طبع آن گل گرفتن درب سیاست « خالص سازی» و نیز رشد و نمو مقاومت و پایداری در شهرهای کشور با کانون های شورشی همزمان با اعتراضات روبه رشد گسل هایی اجتماعی , تماما بینه ای برای وضعیت بحرانی و لرزان رژیم در ایران می باشند.
بدین سان شاهد هستیم که دیکتاتوری مذهبی که با مجموعه عظیمی از ابر بحران ها دست و پنجه نرم می کند , تنها راهکار برای تقابل با خواسته های بحق جامعه و ممانعت از قیام و سرنگونی را در افزایش بی سابقه اعدام ها , دستگیری های کور , ترور , راه اندازی انواع و اقسام گشت های سرکوبگرانه , تحمیل حجاب اجباری و هرچه بیشتر پلیسی و امنیتی نمودن شهرها جستجو می کند, تا بدین سان با ایجاد رعب و وحشت جامعه را به محاق ببرد!
اگر این دلائل را مبنا یی برای سیاست گذاری های ولی فقیه قرار دهیم , به یقین به این تحلیل منطقی خواهیم رسید که یکی از راهکار ها برای حکومت , همان منحرف نمودن افکار عمومی با صدور بحران به خارج از مرزهای کشور خواهد بود.
سخن از سیاستی راهبردی می باشد که در بطن آن « ایجاد خاک ریز» در بسیاری از کشورهای همسایه و اسلامی , از طریق نیروهای نیابتی و دست نشانده سازمان دهی شده است.
یک نمونه برای این واقعیت را نیز طی گذشت یک سال در راه اندازی جنگی خانمان سوز که به کشته و زخمی شدن ده ها هزار تن و یا آواردگی قریب یک و نیم میلیون نفر از اهالی فلسطین انجامیده , میتوان رویت نمود.
دراین راستا خامنه ای با تسلیح نیروهای نیابتی و خرج میلیارد ها دلار از سرمایه ملی مردم ایران تلاش نموده بود تا نخست هاله ای امنیتی برای حکومت خود ایجاد و سپس با بسط و گسترش آن تحت نام « هلال شیعه » به آب های گرم مدیترانه دسترسی پیدا کند.
برای رسیدن به این استراتژی نیز حاکمیت از هیچ جنایت و خباثت در حق مردم ایران و مردم بسیاری از کشور های منطقه کوتاهی نکرده است.
از کشتار مردم بیدفاع در سوریه و یاری رساندن به بشار اسد خون ریز , ایجاد جنگ های قومی و مذهبی در عراق , ایجاد بلوا و صدور ترو به کشورهای عربی تا تسلیح و آموزش و تغذیه مالی برای حوثی ها در یمن , حشد الشعبی و حزب الله در عراق و یا نیروهای دست نشانده و مزدوری مانند حسن نصرالله در لبنان و بخش هایی از فلسطین , تماما در چارچوب این سیاست راهبردی قرار دارند.
به هرحال با گذشت یک سال از جنگ افروزی در خاورمیانه با ضربات نظامی سهمگینی که وی و نیروهای دست نشانده آخوندی دریافت کرده اند , اکنون میتوان به این واقعیت رسید که خامنه ای تا به امروز شکست های بسیاری سنگینی را متحمل گردیده , تا جائیکه پس از آخرین موشک باران ها با قریب پانصد موشکی و پهپاد اسقاطی که اساسا به لحاظ نظامی هیچ دست آوردی برای حکومت به همراه نداشت , اکنون چتر نظامی و امنیتی برای دیکتاتوری مذهبی ترک برداشته و سپاه پاسداران و نیروی تروریستی قدس دچار سرگیجه و از دست دادن تعادل گردیده اند.
مضافا براین نکات نیز باید به نبود هرگونه پایگاه اجتماعی در داخل , نبود دلارهای باد آورده و صندوق خالی و ورشکسته حکومت اشاره نمود تا بدین سان به سکوت عامدانه و « خانه نشینی» وی برای هرگونه پاسخگویی و تقابل با هدف ایجاد بازدارندگی در مقابل طرف های منطقه ای رسید.
بسیاری از کارشناسان مسائل اطلاعاتی و امنیتی نیز براین باور هستند که دیکتاتوری آخوندی با مختصات کنونی و بشرط اینکه بتواند قدرت را در تهران همچنان حفظ کند , برای مدت های طولانی قادر به بازسازی و ترمیم این ضربات نخواهد بود.
بدین سان خامنه ای اکنون تنها راهکار را در تشدید « فعالیت های اتمی » و « موشک های دور برد بالستیک » با هدف دستیابی هرچه سریعتر به « بمب هسته ای» و توان « شلیک » جستجو میکند تا در صورت تحقق آن , به نوعی « تعادل » و « بازدارندگی » در زمینه امنیتی و نظامی در منطقه برسد.