شکست سنگین نمایش انتخابات به یقین آینه تمام قدی برای بی آیندگی و وجود بن بستی است که اکنون ولی فقیه با تمامی ترفند ها و راه اندازی اتاق های فکر در آن به مانند « موش » در تله افتاده است.
دراین راستا دور دوم نمایش انتخابات که بنابر ارزیابی های حکومتی تنها با مشارکت « 7 درصد» از واجدین شرائط و رای دهنگان صورت گرفته , تابلوی زیبایی از بحران عدم مشروعیت داخلی , انزوا و شکست سیاست های راهبردی خامنه ای را با راه اندازی « خالص سازی» به نمایش گذشته است.
همچنین این وضعیت ترجمان همان ضرب المثل قدیمی « علی مانده و حوض اش » می باشد که به معنای وضعیت بحرانی برای آن فردی است که تمامی یاران و دوستان خود را بدلیل عملکرد های مخاطره آمیز , مملو از اشتباه, دزدی و فساد و نیز آزار و اذیت از دست داده واکنون تنها وبی کس مانده است.
ابعاد شکست برای ولی فقیه اکنون بحدی است که رسانه های رژیم مملو از متلک , طنز و به سخره گرفتن عمود خیمه نظام می باشند.
برای نمونه روزنامه حکومتی رسالت( 23 اردیبهشت 1403) در مطلبی ضمن زدن یک لگد بزرگ به ولی نعمت خود می نویسد : «جمع کردن این افتضاحات، لجبازیها و کینهها، «بزرگ» میطلبد؛ کسی که بزرگی به او بیاید نه اینکه ادای بزرگان را در بیاورد» .
بهرحال از هر طرف که این معادله یک مجهولی , یعنی شکست خامنه ای در تمامی صحنه های سیاسی , منطقه ای , بین المللی , اجتماعی و فرهنگی را بچینیم , به تنها پاسخ منطقی یعنی بی آیندگی نظام آخوندی خواهیم رسید.
در نمونه ای دیگر نیز وزیر ارتباطات دولت شیخ حسن روحانی می نویسد «احتمالاً منظورشان از «حماسه»، آن «عدم مشارکت» ۹۲درصدی در تهران است. خدا قوت به همه دستاندرکاران برگزاری انتخابات».
بسیاری از کارشناسان مسائل داخلی بدرستی براین باور هستند که خامنه ای طلسم شکسته و کودک کش هیچ راهکاری بجز ادامه این وضعیت تا سرنگونی را در چشم انداز ندارد, زیرا خط قرمز برای وی اکنون ممانعت از باز شدن سرکلافی بنام قیام ها می باشد. این همان خط دفاعی است که حکومت اکنون در مقابل جامعه بسته , بطوریکه در منطق خود رژیم را با تمامی تمهیدات و امنیت نمودن جامعه , سرکوب , اعدام و یا اعمال خشونت بی حد و مرز, در کلیت اش قفل و امکان هرگونه تحرک از آن را سلب کرده است.
دراین راستا بروی کارآوردن آخوند جلاد ابراهیم رئیسی , قاتل فرزندان ما در دهه 60 خود بهترین ادله برای این واقعیت می باشد که ولی فقیه درمانده نه تنها از تمامی ظرفیت های استراتژیک خود استفاده , بلکه با شکست های بسیار سنگین برای ایجاد هرگونه سوپاپ اطمینانی نیزروبرو گردیده است.
سخن از راه اندازی باند های قلابی تحت عناوین اصولگرا , اصلاح طلب , مدره و غیره می باشند که تماما بدلیل روند تحولات انقلابی در جامعه و خواست عموم برای سرنگونی , یکی پس از دیگری با دیواری بزرگ بنام « مقاومت سازمان یافته » و نیروی پیشتاز مقاومت ایران روبرو گردیده اند.
براین منطق تنها راهکار همان در وهله نخست یکدست سازی و سپس قدم به قدم « خالص سازی » , از راس تا ذیل این دیکتاتوری می باشد . این وضعیت نیز درست به مانند هسته اتم می ماند که با هر تحول و کنش و واکنشی , به تجزیه و کوچک تر نمودن خود راه می برد, امری که اکنون در دیکتاتوری ولی فقیه بوقوع پیوسته است.
همچنین باید تاکید نمود که خامنه ای و دوایر فکر رژیم این واقعیت , مبنی بر هرچه کوچکتر شدن هسته درونی و به تبع آن ضربه پذیری حاکمیت را بخوبی دریافته اند , یعنی ضربه پذیری و شکست های حاکمیت به معنای بروز شوق و شور در میان مردم می باشد که به اعتراضات و النهایه به قیام برای سرنگونی رژیم راه می برند.
روند روبه رشد اعدام ها طی هفته های اخیر به یقین ترجمان تنها راهکار و نیز وضعیت لرزان برای حکومتی است که خود را بدورغ « قدر قدرت » قلمداد می کند. دست کشیدن از اعدام های فله ای نیز به معنای باز شدن سرکلاف و سرازیر شدن مردم به خیابان ها است و ادامه این روند سرکوبگرانه نیز به مانند زدن کبریت به بشکه باروت.