آتش جنگی را که خامنه ای با سیاست های مخرب خود در منطقه بحرانی خاورنزدیک شعله ورکرده است , اکنون به مانند لکوموتیوی در حال سرعت گرفتن می باشد.
درحالیکه بسیاری از کارشناسان مسائل نظامی به اشتباه براین باور بودند که بروز آتش افروزی در نوار غزه النهایه با حمله و هجوم علیه نیروی نیابتی رژیم آخوندی در کوتاه مدت مهار خواهد گردید , اما اکتون با گذشت قریب یکصد روز شاهد هستیم که با وجود بمباران های سنگین , موشک پرانی ها و تخریب بخش بزرگی از این مناطق فلسطینی نه تنها این جنگ خانمان سوز مهار نگردیده , بلکه به دلیل نیاز خامنه ای درماند به بخش های دیگر منطقه نیز سرایت نموده است.
آنچه که در این میان به اثبات رسیده نیاز شدید رژیم آخوندی به ادامه صدور بحران می باشد.
سخن از واقعیتی است که تنها بر یک ریل استوار گردیده و آن عدم ورود دیکتاتوری مذهبی به هرگونه درگیری مستقیم با طرف های مقابل , بلکه تداوم جنگ از طریق نیروهای دست نشانده و نیابتی.
بدین سان شاهد هستم که خامنه ای تمامی ظرفیت های موجود حکومت در منطقه اعم از نیروهای خلص مانند حزب االله , حوثی ها و یا کتائب و انصار و یا غیر خلص مانند جهاد اسلامی و حماس را به میدان فرستاده است.
وی پیشتر اعتراف کرده بود که اگر در سوریه , لبنان و عراق نجنگیم , آنوقت باید در تهران و همدان و شیراز و اصفهان بجنگیم. این روند نیز در منطق خود اکنون این سوال را در مقابل طرف های مقابل بویژه ایالات متحده قرار داده است که به چه میزان توان بازدارنگی آنان ضربه پذیر گردیده است.
شلیک موشک و یا پهپاد های جنگی از سوی نیروهای نیابتی رژیم آخوندی که طی سه هفته گذشته روند تصاعدی بخود گرفته , طی روزهای گذشته به کشته شدن سه سرباز آمریکا یی در مرز اردن انجامیده است.
بدین سان خامنه ای از خطوط قرمزی عبور کرده که برای تقابل با آن سه سناریو مفروض می باشد.
نخست پاسخ قاطع کوبنده از سوی ایالات متحده که طی آن می تواند به تخریب بخش بزرگی از زیربناهای استراتژیک و لجستیک سپاه پاسداران و نیروی تروریستی قدس ختم گردد.
اما تمامی داده ها و یا مواضع اخیر از سوی آکاخ سفید ترجمان دیگری را تا به امروز به بیرون ساطع کرده اند و آن اینکه این کشور اساسا خواهان درگیری نظامی مستقیم با دیکتاتوری ولی فقیه نمی باشد.
دومین سناریو تهاجم به نیروهای نیابتی و محدود نمودن عملیات به بخش های کوچکی از آنان که برای نمونه بطور مستقیم در کشتن سربازان آمرکیایی دست داشته اند.
برای نمونه به چالش کشیدن انصار و یا کتائب و سه گروه دیگر در ائتلاف اسلامی در عراق که تماما وابسته به رژیم آخوندی می باشند.
این فرضیه ای است که امروز در محافل سیاسی و نظامی بکرات از آن سخن به میان آمده است, اما دست بستگی آمریکا در این میان , آنهم بدلیل مجموع روابط با دولت عراق , می تواند به برهم خوردن و یا تیره شدن روابط میان دو پایتخت بیانجامد , امری که واشنگتن برخلاف تهران اساسا بدنبال آن نمی باشد.
بدین سان محتمل ترین سناریو که اکنون در افق قرار گرفته , اتلاف وقت و بازی با کلمات و ایراد سخنان شداد و غلاظ با هدف گمراه کردن افکار عمومی می باشد که النهایه می تواند به عملیاتی بسیار محدود و همزمان به راه اندازی بخشی از تحریم ها و حملات سایبری ختم گردد.
ابعاد این چشم انداز بحدی است که طی روزهای اخیر بهترین فرصت را به رژیم آخوندی برای جابجا نمودن مهمترین فرماندهان و نیروهای خود از بخش هایی در سوریه , مرز اردن و یا عراق را داده است.
از آنجائیکه خامنه ای از نقطه ضعف و بی عملی طرف مقابل مطلع می باشد , به یقین در صورت تمایل برای اجرایی نمودن این سناریو , رژیم آخوندی بشدت تلاش دارد تا از طریق « کشورهای برادر» این پیام را به طرف مقابل القاء نماید که گوئیا « موضوع منتفی شده » و نیروهای تحت امر سپاه قدس دیگر تصمیم به ادامه درگیری با ایالات متحده را ندارند!!
ترجمان این جملات نیز به معنای خرید « فرصت» وایجاد « فضای تنفسی» برای سرمار ولایت می باشد تا با سیاست یک قدم به عقب , در آینده ای نه چندان دور « دو قدم » به جلو بردارد.
متاسفانه از زمان بروی کار آمدن مماشات گرایان و در سایه این سیاست مخرب , شاهد هستیم که خامنه ای کودک کش در حداقل 5 جبهه , قدم به قدم دست به پبیشروی زده است.
نخست در داخل کشور با سرکوب خونین و اعدام های گسترده, نوار غزه و دریای سرخ با آتش افروزی , شدت دادن به برنامه های موشکی و النهایه پروژه بمب اتم با برهم زدن میز مذاکره
بقول سناتور لیندزی گراهام خطاب به متولیان مماشات :« لفاظیهای ضعیف را متوقف کنید و با قدرت پاسخ دهید».