همانگونه که پیش بینی می شد , سرانجام ولی فقیه درمانده در هراس از فشار های نظامی و تحریم های کمر شکن وهمچنین بدلیل وجود واقعیتی بنام ضعف و درهم ریختگی درونی و سیاست های راهبردی نظام آخوندی ,سرانجام با زدن دنده عقب , تن به پذیرش مذاکرات با ایالات متحده را داد.
وی که پیشتر مذاکره با ترامپ را “نه شرافتمندانه» , «نه هوشمندانه» و «نه عاقلانه » خوانده بود، حال از سر ناچاری, از موضع خود به « سه سه بار» یعنی نه بار غلط گویی عقب نشینی و به خواسته طرف مقابل تن داده است.
سخن از وضعیت بحرانی برای حکومتی است که اکنون در سه زمینه داخلی , منطقه ای و بین المللی به مانند « موش » در تله سرنگونی افتاده است. براین اساس خامنه ای اکنون با قبول « خودکشی» به پای میزی رفته که خود بکرات آن را نفی و نسبت به هرگونه مذاکره , آنهم « با این دولت » را ممنوع اعلام کرده بود.
به یقین این همان طنز تلخ تاریخ است که همواره در دوران سرنگونی , دیکتاتورها را به اشتباه محاسبه می کشاند , بطوریکه در پایان عمر ننگین خود به هر « خفت وخواری» برای حفظ حاکمیت تن می دهند.
به یقین تسلیم شدن به شرائط طرف مقابل برای مذاکره ریشه در بی بضاعتی حکومتی دارد که تمامی تخم مرغ های خود را در سبد بحران سازی بویژه « ساخت سلاح اتمی » گذاشته است.
براین اساس مردم دردمند ایران تنها طی دو دهه گذشته و با آغاز پروژه اتمی , قریب « دو هزارو دویست میلیارد دلار» خسارت دیده اند. زیرا نه تنها هزینه های سنگین برای این پروژه بلکه تبعات مالی ناشی از اخراج ایران از بازارها ی جهانی , بانک ها , فرار سرمایه , سقوط ارزش پول ملی , ورشکستگی اقتصادی و تولید و یا تحریم ها تماما برای تولید این حجم عظیم از خسارات نقش عمده ای ایفا نموده اند.
در چنین صحنه ای است که خامنه ای ناچارگردیده تا تن به مذاکره با دولتی بدهد که خود بکرات می گفت « مذاکره با آمریکا هیچ تاثیری در رفع مشکلات کشور ندارد »!!
خاطرمان هست , این ولی فقیه درمانده بود که همواره عربده کشی می کرد و از بام تا شام در رسانه های حکومتی فریاد می زد که « نه جنگ میشه و نه مذاکره می کنیم»!!
اما سایه جنگ به مثابه بمباران سایت ها ی موشکی و اتمی رژیم و به موازات فشارهای خرد کننده تحریم ها که هردو طی ماه های اخیر بطرز بی سابقه ای افزایش داشته اند , صد البته برای حکومت آخوندی و عقب نشینی های فرسنگی آن , نقش ویژه ای ایفا کرده اند.
به یقین در چنین مختصاتی , نتیجه مذاکرات برای خامنه ای بسیار خرد کننده می باشد , زیرا وضعیت ایندور اساسا مشابه مذاکرات وین با دولت پیشین در کاخ سفید نمی باشد.
دولت کنونی آمریکا بصراحت و بکرات « سقف » خواسته های خود را بگوش بیت ولی فقیه رسانده است. پرزیدنت ترامپ همزمان با فشار نظامی، خواهان « توقف کامل برنامه هستهای، تعطیلی برنامه موشکی و پایان حمایت رژیم آخوندی از گروههای نیابتی نظیر حزبالله، حماس، حوثیها و شبهنظامیان عراق» شد.
« کف» آن نیز همان دست کشیدن رژیم از « ساخت سلاح اتمی » است. این همان میدان مملو از مین می باشد که خامنه ای از سر ناچاری و درماندگی پا به آن گذاشته است.
از سوی دیگر نیز اتحادیه اروپا این خواسته را در آخرین بیانیه خود با اهرم رفتن بسوی « بند ماشه » تا مهر ماه آینده اعلام نموده است . عدم پذیرش تمامی این خواسته ها می تواند به یک اتحاد « نظامی » میان این دو قاره علیه برنامه های اتمی و موشکی رژیم بیانجامد , امری که اخیرا علائم آن از سوی سیاست خارجی فرانسه و یا انگلیس مورد تاکید قرار گرفته است. لذا در چنین مختصاتی هیچگونه میدان مانوربرای خامنه ای با هدف « کش و قوس » دادن « مذاکرات » نیز متصور نیست.
براین منطق خواسته های طرف مقابل آنقدر خرد کنند و فشارها آنقدر سنگین می باشند که هیچگونه چشم اندازی برای بازی « برد- برد » وجود ندارد. آنچه که در این صحنه باقی می ماند « باخت » برای خامنه ای و سیاست های مخرب وی در دو زمینه « اتمی و موشکی » می باشند.
موضوع نیروهای نیابتی که دیکتاتوری مذهبی برای آنها تا چندی قبل حساب باز کرده و بعنوان کارتی مهم در بازی ها استفاده می کرد , طی یک سال و نیم گذشته تا حدود زیادی « تعیین و تکلیف » شده اند. لذا در سایه این بی بضاعتی مشخص نیست که خامنه ای و اتاق های فکر وی با چه « کارتی » برسر « قربانگاه » رفته اند؟
حال باید به ولی فقیه درمانده گفت « بفرمائید مذاکره کنید» , این گوی و این میدان !