با اعلام نتایج انتخابات در ایالات متحده و آمدن رئیس جمهور جدید به کاخ سفید , شاهد هراس و وحشت بی حد و وصفی از سوی دیکتاتوری ولی فقیه می باشیم.
به یقین ریشه اصلی برای این وضعیت در سابقه امر, طی دور نخست ریاست جمهوری دونالد ترامپ و مجموعه فشارهای سیاسی , اقتصادی , مالی , دیپلماتیک با بیش از 1500 تحریم های کمر شکن علیه سیاست های مخرب آخوندی را دارند.
خامنه ای که اکنون کفه ترازو را برای ادامه سیاست های مخرب خود , برهم خورده می بیند , تلاش دارد تا با ارسال سیگنال , چنین وانمود نماید که گوئیا رژیم آخوندی خواهان مسالمت , تنش زدائی , عدم تقابل و یا ورود به فاز سیاست شکست خورده ای بنام « مذاکره برای مذاکره » می باشد.
این همان سیاستی است که پیشتر از سوی آخوند شیاد حسن روحانی با ماله کش نظام , جواد ظریف به اجرا در آمد اما « تق » آن تنها طی شش ماه شکست.
دراین راستا هم سخنگوی سیاست خارجی بیت ولی فقیه , پاسدار عباس عراقچی و هم رئیس جمهور دست نشانده , درخواست های عجز آلود و التماس های « مقام معظم » را بطرق مختلف به گوش دولتمردان آتی در کاخ سفید می رسانند.
برای نمونه عراقچی ضمن زدن یک لگد محکم به قبر خمینی و به نیابت از خامنه ای درمانده « در پاسخ با این سوال که آیا شروع به مذاکرات خواهید کرد گفت: اگر که منافع ما تامین شود حتما این کار را خواهیم کرد». ( سایت حکومتی عصر ایران 23 آبان 1403)
چنین مواضعی نیز طی روزهای گذشته از سوی مسعود پزشکیان , رئیس جمهور خامنه ای با جملاتی مانند « بهتر است مواجه با آمریکا را خودمان مدیریت کنیم» بیان گردیده , امری که با سکوت عامدانه خامنه ای , نشان از یک تمایل جدی برای عقب نشینی و به تبع آن نوشیدن جام های زهر را دارند.
اما سوال اصلی اینجاست که « تامین منافع » رژیم آخوندی در چگونه مختصاتی قرار دارد؟
واقعیت آن است که با شکست سنگین رژیم در جبهه منطقه ای و بویژه از دست دادن بخش بزرگی از زمین و یا نیروهای نیابتی در سوریه , نوار غزه و بویژه لبنان , به یقین دستان ولی فقیه برای ورود به هرگونه « بده و بستان » یا بقول پاسدار عراقچی « تامین منافع » , بسیارخالی می باشد.
زمانی بود که سپاه پاسداران با مجموعه عظیمی از نیروهای دست نشانده خود , حضوری فعال در حداقل 4 پایتخت منطقه ای داشت , اما اکنون شاهد هستیم که روند تحولات بقدری سهمگین و ضربات دریاف شده بقدری دردناک و غیر قابل جبران گردیده اند که حتی با پمپاژ ده ها میلیارد دلار دیگراز سرمایه های ملی ایران , هرگونه آمکان بازسازی نیروهای بشدت خورذه رژیم تا زمانی بسیار طولانی امکان پذیر نمی باشد.
لذا آنچه که اکنون در سبد خالی ولی فقیه باقی ماند , همان مشتی عربده کشی و هل من طلبیدن , آنهم با هدف آرام نمودن آخرین تتمه های حکومت در داخل و یا در میان نیروهای بنیاد گرا در منطقه می باشد.
بدین سان شاهد هستیم که رژیم آخوندی حتی در قد و قواره ای نیست که وعده های پوشالی خود , برای هرگونه پاسخ گویی به کشته شدن حسن نصرالله و فرماندهان عالیرتبه سپاه را جامع عمل بپوشاند.
دست بدست کردن برای هرگونه پاسخ نظامی و به تبع آن خرید زمان, با جملاتی مانند « صبر استراتژیک » تمام مزخرفاتی بیش نبوده ونشان از چنته خالی خامنه ای را دارند.
واقعیت آن است که با آمدن جمهوری خواهان به کاخ سفید , دستان خامنه ای بشدت بسته و میدان مانور و جنگ طلبی های وی نیز به همان میزان تنگ و تنگ تر شده است.
براین اساس وی باید در سه زمینه , اتمی , منطقه ای و تروریسم با زانوان خونین به پای میز هرمذاکره احتمالی برود.
همچنین در بحث منطقه ای این خامنه ای است که باید « هژمونی » طرف مقابل را قبول نموده و با دادن امتیاز دست از کشورگشایی , جنگ افروزی و صدور ترویسم بردارد.
براین منطق تنها میدانی که وی هنوز توان چک و چانه زنی دارد همان پروژه اتمی است که اکنون زیر ضرب طرف مقابل و با تهدید بمباران سیاست های رژیم روبرو شده است.
آنچه که در این تحولات به مردم و مقاومت ایران بر می گردد , به یقین از هر عقب نشینی و نوشیدن جام زهر , حال منطقه ای , اتمی و یا تروریستی بجد استقبال می کنند , زیرا چنین روندی در منطق خود به هرچه بیشتر ضعیف شدن و ضربه پذیر بودن حاکمیت در راستای سرنگونی راه خواهد برد.