ابعاد رشد و گسترش فقر و به تبع آن فلاکت در دیکتاتوری منحوس آخوندی اکنون بحدی است که متولیان حکومت بصراحت از رسیدن خط فقر به مرز « ۳۰ میلیون تومان » برای پایتخت ۱۴ میلیونی سخن رانده اند.
به یقین این وضعیت ضد انسانی ریشه در واقعیتی بنام سیاست های عامدانه خامنهای با هدف منکوب و درگیر نمودن جامعه انقلابی ایران را دارد.
بدینسان رژیم درمانده آخوندی با راه اندازی این سیاست « راهبردی» تلاش می کند تا جامعه را به محاق برده و با تولید فقر، گرانی و تورم، آنان را برای تامین ساده ترین نیازهای روزانه و با هدف منحرف نودن از امر سرنگونی، درگیر نماید.
دراین رابطه نیز اشرف بروجردی ، یک کارگزار باند مغلوب در دیکتاتوری ولی فقیه بصراحت به این سیاست اعتراف و از جمله گفته است: « خیلیها تحلیل شان این است که دولت مخصوصاً مردم را گرسنه نگه میداره که ذهنش و فکرش به جای دیگه نرود برای سیر کردن شکمش فقط فکر کند». (سایت مجاهدین خلق ۲۳ خرداد ۱۴۰۲)
ابعاد رشد نرخ فقر در حالی است که بخش بزرگی از آحاد جامعه اکنون بدلیل بروز بحرانهای گوناگون در بخش های ضربه خورده کشور، ناچار به مهاجرت به بزرگ شهرها از جمله پایتخت گردیده اند.
براین منطق در نبود زیر ساخت های اقتصادی، مالی، اجتماعی و یا شهری اکنون شاهد رشد و نمو پدیده مخرب دیگری بنام حاشیه نشین ها می باشیم که خود ادله ای برای برهم خوردن تعادل اجتماعی و بروز شکاف عمیق طبقاتی است.
یک دلیل برای این واقعیت را نیز میتوان در هرچه نزدیکترشدن دهک ها بویژه میان دهک اول تا هشتم جستجو نمود.
یک عضو کمیسیون اقتصادی مجلس ارتجاع در یک اعتراف میگوید : « با توجه به تورمی که در یکی دو سال اخیر شکل گرفته به نظر میرسد که در تهران خط فقر ۳۰میلیون تومان باشد. با توجه به شرایط مسکن، اجاره، معیشت و تورم مشاهده میکنیم که قشر متوسط جامعه عملاً به سمت حاشیهنشینی در تهران و یا شهرهای همجوار سوق پیدا کرده».( سایت حکومتی خبرآنلاین ۲۳ خرداد ۱۴۰۲)
از سوی دیگر ابعاد این بحران بحدی است که اکنون عوامل و کارگزاران حکومتی زنگ های خطر را بصدا در آورده اند، زیرا وجود توده های گرسنه و فقیر در منطق خود دارای پتانسیل بالای نارضایتی و به تبع آن به بروز شورش و قیام علیه کلیت نظام تبدیل میگردد.
مردم دردمند ایران اکنون بخوبی میبینند که مشکل رژیم آخوندی در نبود بودجه و یا دلارهای باد آورده نفتی نیست، زیرا هم هزینه های سنگین نظامی، تروریستی و اتمی حکومت را لمس میکنند و هم ولخرجیهای ولی فقیه، غارت، فساد ساختاری و بویژه بریزو بپاش های عوامل فاسد آن را.
این کارگزار حکومتی در ادامه ضمن اذعان به این واقعیت می افزاید: « حتی با ۱۰۰ میلیارد دلار منابع ارزی که به گفته بانک مرکزی در کشورهای دیگر داریم هم نمیتوان برای کشور کار مهمی انجام داد، چون آنقدر هزینههای دولت سرسام آور بالا رفته که این مبالغ شاید برای چند ماه کافی باشد، اما برای طرحهای بلندمدت کافی نیست».
به یقین این همان پارادوکسی است که خامنه ای کودک کش در آن به مانند موش در تله افتاده است. دست کشیدن از این سیاست و ایجاد رفاه برای جامعه به معنای آزاد سازی نیروهای اجتماعی و افزایش خواسته های مردم از حاکمیت بوده و ادامه این سیاست نیز به مانند سیاه چالهای است که النهایه تمامیت دیکتاتوری را در خود خواهد بلعید.
همبستگی ملی