چشم انداز سوریه و برنده و بازنده آن!
حسن روحانی در سفر اخیر خود به پاکستان و طی یک کنفرانس مطبوعاتی، از اینکه «مذاکرات پایه و اساسی برای نیل به یک راهحل و دوره انتقالی برای مشخص شدن آینده سوریه شود» سخن گفت.
از آنجا که رژیم ولایتفقیه تا کنون با تمام قوا پشت دیکتاتور خونریز سوریه قرار داشت؛ این سخنان، توجه بسیاری را برانگیخت. چرا که معنای «دوره انتقالی»، همانگونه که اپوزیسیون سوریه، کشورهای منطقه و طرفهای غربی تأکید کردهاند، بهمعنی کنار رفتن بشار اسد است. نباید از نظر دور داشت که حسن روحانی این موضع را در پایتخت پاکستان، کشوری که در ائتلاف منطقهای، همپیمان عربستان (قطب مخالف رژیم در منطقه) است، بیان میکرد.اما روحانی فراتر از این معنای ضمنی، در ادامه همین سخنان، آشکارا گفتگو با عربستان و حل مسائل فیمابین از طریق مذاکرات را هم درخواست کرد و افزود: «… توافق برجام میتواند یک الگو در این زمینه باشد و ما میتوانیم از همین راهحل برای مشکلات دیگر منطقه استفاده کنیم» (کنفرانس مطبوعاتی روحانی در اسلامآباد- 7 فروردین 95).این در حالی است که عادل الجبیر وزیر خارجه عربستان و دیگر مقامهای این کشور بارها اعلام کردهاند که عربستان تنها زمانی حاضر به مذاکره با رژیم ایران است که این رژیم از سوریه خارج شود و از تمامی دخالتهایش در منطقه، دست بکشد. بهاین ترتیب اظهارات حسن روحانی، گامی در راستای خوردن زهر منطقهیی ارزیابی شده است. اظهارات حسن روحانی قاعدتاً بایستی واکنش و هیاهوی شدید باند خامنهای را در پی میداشت، اما شگفتآور است که در این زمینه، شاهد واکنشهای شدید علیه روحانی نیستیم؛ این امر وقتی معنیدارتر میشود که بهیاد آوریم علی خامنهای نیز در سخنرانی مفصل اول فروردین خود در مشهد، بدون اشارهیی به سوریه، از برجام منطقهیی و جامهای زهر دیگر که در انتظار او و نظامش میباشد، سوز و گداز کرد و بدون آن که آن را صراحتاً رد و نفی کند گفت: «در قضیه هستهیی توافق شد، اسم این را گذاشتیم برجام؛ برجام دیگری در قضایای منطقه، برجام دیگری در قضایای قانون اساسی کشور، برجام 2 و 3 و 4 و الی غیرذلک…».سؤال این است که آیا پذیرش ضمنی «دوره انتقالی» در سوریه توسط حسن روحانی، اقدامی فردی است، یا بر واقعیتی عمیقتر و حتی بحثهایی که در بالاترین سطوح رژیم جریان داشته متکی است؟جواب را میتوان بهنحوی در مطالب رسانهها و سایتهای رژیم که بر قلم و زبان برخی مهرههای رژیم جاری شده، مشاهده کرد. از جمله علی خرم از مهرههای باند رفسنجانی که طی مقالهیی خروج روسیه از سوریه را «کلاهبرداری روسیه» علیه نظام دانسته و اعتراف کرده که این تحول موجب شد «نقش منطقهیی ایران… رو به افول برود» بهطوری که اکنون «استراتژی ایران ابتر مانده است» (سایت حکومتی عصر ایران-7 فروردین 95).علی خرم سپس بهطور صریحتری اعتراف کرده است که «ترکیه و عربستان حتی میتوانند بر سر میز مذاکره، رفتن بشار اسد را جا بیندازند و میشود گفت آنها فعلاً برنده بازی سوریه هستند».این اعتراف به آغاز پایان ناگزیر استراتژی «عمق استراتژیک» ولیفقیه ارتجاع است. خامنهای پیش از این با «مدافع حرم» خواندن پاسدارانی که در سوریه به هلاکت میرسیدند، گفته بود: «اگر اینها مبارزه نمیکردند… ما باید اینجا در کرمانشاه و همدان و بقیه استانها با اینها میجنگیدیم» (تلویزیون رژیم ـ 16بهمن 94). خلیفة ارتجاع اکنون بهروشنی درک میکند که آن روز نزدیک است؛ از همین روست که در سخنرانی اول فروردین خود با وحشت بسیار آینده نظام را چنین پیشبینی کرد: «اگر عقبنشینی کردیم، عقبنشینی به این نقطهها منتهی خواهد شد… این همان چیزی است که بنده بارها عرض کردهام، این تغییر سیرت جمهوری اسلامی است».
سایت مجاهدین خلق