بحران وضعیت انسانی در دیکتاتوری آخوندی اکنون در منطق خود نگاهها را بسوی اقشار بهشدت ضربهپذیر و تحت ستم معطوف کرده است.
به یقین یکی از گسلهای دردمند در رژیم آخوندی همان وجود میلیون ها کودک کار و کودک خیابانی میباشند که از سوی کارگزاران فاسد و دزد آخوندی مورد ستم و استثمار بیسابقهیی قرار میگیرند.
نبود سازمانهای مدافع حقوق کودکان، عدم تصویب عامدانه قوانین مبارزه با کار برای کودکان و بهویژه کودکان بیسرپرست و یا وجود باندهای مافیایی در ایران آخوندزده، صد البته زمینهساز رشد و نمو این بحران انسانی میباشد.
همچنین در شرائط حاد کنونی که ویروس کرونا سراسر ایران را با بیش از « ۱۶هزار هشتصد» قربانی در برگرفته، باید به نبود ساختارهای اجتماعی و درمانی برای کودکان کار و خیابانی اشاره نمود، امری که بهترین بستر را برای مبتلا شدن به بیماری مرگبار کرونا فراهم ساخته است.
در این رابطه یک گزارش (سایت حکومتی رویداد ۲۴، ۱۵فروردین ۱۳۹۹) از جمله اعتراف میکند: « یکی از راهکارهای دولت برای کنترل شیوع ویروس کرونا در میان کودکان کار جمعآوری آنان و اجرای طرحهای ضربتی بیفایدهای بود که پیشتر هم آزموده شده و تنها نتیجه آن وحشت کودکان و ناپدید شدن کوتاه مدت آنها از سطح شهر بود بدون آنکه به ارتقا کیفیت زندگی آنان کمکی شده یا به التیام دردهایشان بیانجامد».
به موازات این واقعیات باید به آمار بالای کودکان کار، زباله گرد و یا خیابانی در دیکتاتوری ولیفقیه اشاره نمود. سخن از حدود « ۷میلیون » کودک دردمند است که در بدترین شرایط زندگی روزگار بهسر میکنند.
یک کارشناس مسائل اجتماعی در مصاحبهیی ضمن تأیید آمار فوق، از جمله میگویدد: «تعداد کودکان کار در کشور بر اساس برآوردها از دو میلیون تا ۵میلیون کودک بوده و برخی آن را تا ۷میلیون هم برآورد میکنند که ممکن است با احتساب کودکان کار خانگی آمار به این تعداد رسیده باشد». (همان منبع بالا)
بدین سان میتوان در نبود شفافیت و وجود آمارهای شفاف و رسمی، به سیاه چالهای بهنام «کودکان کار» در ایران آخوند زده رسید. برآورد های بینالمللی نیز از وجود چنین آمار و ارقامی در ایران سخن میگوند.
براین منطق وجود شبکههای زیر زمینی، تحت عناوین کارگاه، زبالهگردی، دست فروشی در معابر و چهارراهها و ایستگاههای مترو، بهویژه در بزرگ شهرها یی مانند تهران، کارگاههای قالی بافی و یا زبالهگردی که حکومتیان به آن «طلای سیاه» میگویند، بسترهای مناسبی برای استثمار و حتی تعرض به کودکان بیپناه میباشند.
این کارشناس ضمن بر شمردن افزایش روبه رشد و قارچگونه این بسترها میافزاید: «مناطقی که من مدتی است که در آنها مشغول فعالیت پژوهشی و میدانی هستم مانند اطراف بازار تهران، منطقه هرندی، مناطق جنوب تهران، شهرکهای صنعتی از جمله مناطقی هستند که این کارگاهها بهصورت مخفیانه در آنها شکل میگیرد.
شهرری، ورامین و مناطق حاشیهنشین شهر کرج و شهرکهای اطراف، بعد از آن مراکز حاشیهنشین شهر مشهد و شهرهایی مانند اصفهان و اراک که مراکز صنعتی بیشتری دارند نیز با پدیده کودکان کار در زیرزمین مواجه هستند».
همبستگی ملی