ما در زندان بطور تصادفي بهمون اجازه دادند، يعني گرفتيم، آن فيلم چند دقيقهاي را كه از دانشگاه، همين دانشگاه، همين دانشگاهي كه من خودم فرزندش هستم، ببينيم لابد شما هم ديدهايد، خروش را ديديم، فرياد را ديديم، شهدا را به چشم ديديم، آن روز روز دانشگاه نبود، شهادتگاه شده بود، زيارتگاه شده بود. آخر شما توي اين سالها، اين دانشگاه را به معبود و محرابي براي آزادي تبديل كرده بوديد.دانشگاهها، دانشگاههاي ما يك دم در سياه ترين زمانها از خروش باز نايستند و نمي ايستند، تبلور شرف اين مردم بودند