پس از ۴۶سال در شرایطی به سالگرد ۱۷شهریور که به «جمعه خونین» موسوم شد رسیدهایم که وضعیت کشورمان در همان التهاب و جوشش انقلابی برای تغییر یک حاکمیت دیکتاتوری قرار گرفته است. بدون شک روز ۱۷شهریور۵۷ نقطه عطفی در بلوغ انقلاب ضدسلطنتی بحساب میآید که پس از آن، چرخ کاروان انقلاب با سرعت بسا بیشتری بحرکت درآمد.
رویداد ۱۷شهریور۵۷ یکی از جدیترین و شناخته شدهترین حوادثی است که در جریان حوادث انقلاب ضدسلطنتی بوقوع پیوست. این رویداد را وقتی میتوان خوب فهم کرد که آنرا در بطن حوادث آن سالها بررسی کرده و بتوانیم تاثیر این حادثه بزرگ را در استمرار و گسترش جنبش انقلابی و ضد دیکتاتوری شاه بشناسیم.
پیشینه انقلاب ضدسلطنتی
پیشینه انقلاب ضدسلطنتی را میتوان از منظرهای متفاوتی نگریست و به نتایج متفاوتی رسید. اما واقعیترین منظر، همان روندی است که در بطن جامعه ایران اتفاق افتاده و دیکتاتوری محمدرضا شاهی، زمینه ساز اصلی آن بود.
درباره؛ انقلاب ۵۷ بیشتر بخوانید

نهضت ملی کردن صنعت نفت برهبری دکتر مصدق و کودتا برعلیه آن، سرکوب جریان های ملی و سیاسی کشور در فاصله سال های ۴۳تا ۵۶، همگی مؤید این مطلب است که دیکتاتوری سلطنتی، برغم وابستگی همه جانبه به آمریکا، هرچند که توانسته بود ثباتی ظاهری را در عرصه بینالمللی به نمایش بگذارد، اما نارضایتی فزاینده که ناشی از یک جامعه بشدت طبقاتی شده بود، خود را در متولد و بحرکت درآمدن نیروهای چریکی و انقلابی بالغ کرده بود.
دکترین حقوق بشر کارتر
سرکوب مطلق سال های ۵۰ تا ۵۶ و حاکمیت ساواک جهنمی شاه بر فضای غالب کشور، باعث شده بود که جمعیت روشنفکری کشور هرچه بیشتر بسوی جریان های انقلابی و چریکی رانده شوند و تودههای محروم کشور نیز، از آنها بعنوان قهرمانان ملی یاد کرده و یا استقبال نمایند. بدلیل همین رادیکالیزمی که در کشور بوجود آمده بود، سرانجام اربابان قدرت تصمیم به تغییر ساختار قدرت در ایران گرفتند و با «دکترین حقوق بشر کارتر» که در سال۱۳۵۶ عرضه شد، شاه را مجبور کردند که دست از شکنجه و شلاق بردارد. به نظام تکحزبی خود پایان دهد و به مخالفان اجازه دهد که تاحدودی صدای خود را بلند کرده و خواستههای خود را جویا شوند.
با کنار گذاشته شدن کابل و شکنجه از طرف ساواک شاهنشاهی، از اواخر سال۵۶ تا اوایل سال۵۷، حرکتهای متعددی در کشور صورت گرفت که نماد مخالفت با دیکتاتوری حاکمه بود.
میتوان انتشار مقالهای توسط داریوش همایون وزیر وقت اطلاعات و جهانگردی و دبیرکل حزب رستاخیز، که تحت عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» و با اسم مستعار احمد رشیدی مطلق در روز ۱۷دی۵۶ در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید را نقطه برجستهای در حوادث آن دوران بحساب آورد که در مخالفت با آن، اعتراض هایی شکل گرفت و این اعتراض ها کمکم و بصورت برگذاری چهلم شهدا ادامه یافت و به سراسر کشور گسترش یافت.
تلاش های شاه برای کنترل انقلاب مردم ایران
شاه برای مقابله با این اعتراضات و جلوگیری از گسترش آنها، مجبور شد که نخستوزیر ۱۳ساله خود هویدا را برکنار و بجای او جمشید آموزگار را بیاورد. آموزگار نیز نتوانست زیاد دوام آورد و در ۵شهریور۵۷ جعفر شریفامامی بجای او بر کرسی نخستوزیری تکیه زد.
شریف امامی در شرایطی به این پست گمارده شد که چرخ انقلاب ضدسلطنتی براه افتاده بود و از منزل هایی نیز عبور کرده بود. شاه مجبور شده بود که در بعضی استان های کشور حکومت نظامی اعلام کند. شریف امامی نیز شروع به تغییرات سطحی مانند برگرداندن تقویم ایران از تاریخ ۲۵۰۰ساله و کارهایی سطحی مانند آن کرده بود. اما خواستههای سیاسی مردم در پروسه خود رشد کرده و به شعارهای «مرگ برشاه» تبدیل شده بود.
۱۷شهریور۵۷ خشونت تمام عیار نظامی
در روز ۱۷شهریور۵۷ از طرف ارتشبد غلامعلی اویسی، فرماندار نظامی تهران اعلام حکومت نظامی شد و اجتماع بیش از ۳نفر ممنوع گردید. اما مردمی که در حرکت های قبلی خود به ضعف سیاسی حاکمیت پیبرده بودند و میدانستند که ضامن پیروزیشان در نشان دادن جسارت بیشتر است، بدون توجه به حکومت نظامی اعلام شده به خیابانها ریختند.
حدود ساعت ۸:۱۵ روز جمعه ۱۷شهریور۵۷ مردم به سمت میدان ژاله در حال حرکت بودند که نیروهای نظامی جلوی مردم را سد کرده و فرماندهانشان با بلندگو از مردم میخواستند پراکنده شوند، وگرنه مجبور به شلیک خواهند شد.
اما مردم بی اعتنا به این قدرتنمایی نظامی، در نزدیکی میدان ژاله روی زمین نشستند و همانجا به حرکت اعتراضی خود ادامه دادند. اما نزدیک ساعت ۱۰صبح، شلیک به روی مردم، توسط نظامیان آغاز شد و با کشتار اولیهای که در میدان ژاله بوقوع پیوست، درگیریهای خیابانی گستردهای بوقوع پیوست که در طول روز به دیگر نقاط پایتخت کشیده شد. بدین ترتیب ۱۷شهریور۵۷ روز خونین و یا در رسانه ها به جمعه سیاه معروف شد.
کنفرانس گودالوپ و عبور از حکومت پهلوی
کنفرانس گودالوپ که جلسه بین آمریکا، انگلستان، فرانسه و آلمان غربی آن زمان بود در ۱۴تا ۱۷دی ۵۷ در جزیره گودالوپ برگذار شد و به وضعیت بحرانی ایران پرداختند. میزبانی این جلسه با والری ژیسکاردستن رییس جمهور وقت فرانسه بود که در این جلسه، با این نتیجه رسیدند که سرنگونی محمدرضا شاه قریبالوقوع است و این دولت ها باید سیاست جدیدی را در مورد رژیم پهلوی بکار بگیرند.
۱۷شهریور۵۷ بدون تردید یکی از کلیدیترین مقاطع تاریخ معاصر ایران است. حتی اگر وقایع این روز را نقطه آغاز “انقلاب” به مفهوم اجتماعی آن ندانیم و معتقد باشیم انقلاب ایران مدتها قبل کلید خورده بود، باز هم نمیتوانیم انکار کنیم که حوادث ۱۷شهریور۵۷ یک نقطه عطف تمام عیار در روند فروپاشی حکومت پهلوی بود.
شاه؛ چگونه جاده صاف کن خمینی شد؟!
انقلاب و پیام ۱۷شهریور۵۷ ادامه دارد
در ادامه همان خیزش انقلابی و ضد دیکتاتوری است که امروزه نیز همان نیرو و انگیزه را در مردم بپاخاسته ایران میبینیم که خواستههای آزادیخواهانه خود را در قیام های متواتر سالهای ۷۸، ۸۸، ۹۶ و آخرین آن را در آبان۹۸ و در قیام تشنگان خوزستان و حمایت سایر استانها و شهرهای کشور در تیرماه ۱۴۰۰ نشان دادهاند.
بدون تردید ملت ایران با خونبهای سنگینی که تا کنون برای نفی دیکتاتوری خامنهای پرداخته است، از این دیکتاتوری فاشیست مذهبی نیز سرفرازانه عبور خواهد کرد و کشتی طوفان زده انقلاب ایران به ساحل نجات خواهد رسید.
جمعه خونین زاهدان و سرنوشت مشترک شیخ و شاه
همانند شاه شیخ نیز وقتی عرصه را بر خود تنگ شده دید و آثار سرنگونی را در وجودش احساس کرد، دست به کشتار زد و جمعه خونین دیگری در تاریخ ایران به ثبت داد. در ۸ مهر۱۴۰۱ وقتی مردم دلیر راهدان اعتراضات شان راعلیه خامنه ای آغاز کردند، پاسداران و تفنگداران خامنه ای مردم بی گناه و نمازگزار را به رگبار بستند و بیش از ۱۰۰ نمازگزار را در محوطه مسجد مکی زاهدان قتل عام کردند. این روز در فرهنگ قیام مردم ایران و بخصوص زاهدان به جمعه خونین زاهدان معروف شد و از آن پس مردم دلیر زاهدان و دیگر شهرهای بلوچستان روز جمعه را به خیابان می آیند و دست به تظاهرات می زنند.
خلق فجایع مشابه توسط شیخ و شاه بیانگر سرنوشت مشترک این دو پدیده استبدادی در تاریخ ایران است و دیر نیست که شیخ نیز به سرنوشت تاریخی خود برسد.
ایران آزادی