29 اسفند – واقعيت هاي ملي شدن نفت

مهرداد هرسینی

“ شما اشتباه ميكنيد. دستهاي خالي من بر قدرت من در ايران خواهد افزود و موقعيت مرا بيشتر تقويت خواهد كرد. اگربا دست پر ميرفتم در توجيه سازش و توافق خود براي مردم دچار اشكال مي شدم “

« كتاب  جنگ قدرت ها در ايران »

پيرو حمايت و تظاهرات گسترده ي مردمي از اين اقدام دكتر مصدق ، شاه هراسان گرديد و دستور بازداشت روزنامه نگاران و مديران جرايد، از جمله شهيد دكتر حسين فاطمي را صادر نمود. به موازات اين اقدامات سركوبگرانه  وي  همچنين نمايندگان مجلس تهديد و مورد ارعاب قرار ميدهد  تا جاييكه آنان دست به تحصن زدند. مصدق در رابطه با كارشكني هاي ديكتاتور و خانواده اش نطق مهمي ايراد كرد و از جمله گفت: 

“ نظر به اينكه ملت بيدار ايران خوب ميداند كه اين مضيقه ها بدست خدمتگران شركت غاصب نفت فراهم ميشود و دولت ما نيز از آنان پشتيباني نموده و به بهانه ي جلوگيري از اغتشاشاتي كه خود ايجاد كننده ي آن است، درصدد

شكستن قلم و بريدن زبان اقليت و ملت ايران است، ما نمايندگان اقليت خود را موظف ميدانيم كه به كليه ي جهانيان اعلام كنيم كه هرگونه قراري نسبت به لايحه ي نفت در مجلس با توجه به مضيقه هايي كه ايجاد شده ، داده شود، مثل اقداماتي كه در دوره ي قرارداد 1933 شده، از درجه ي اعتبار ساقط است و ملت ايران را بهيچ وجه  متعهد نمي كند و رسما اعلام ميكنيم كه ملت ايران هر قراري غير از ملي كردن نفت را كه حق مسلم اوست، به رسميت نخواهد شناخت و اين مبارزه ي مقدس تا نيل به هدف همچنان ادامه خواهد داشت “

« نطق هاي دكتر مصدق – مجلد اول »

اكنون با فشار از سوي دكتر مصدق، دولت رزم آرا دست به سياست “ اتلاف وقت “ زده و در صدد است تا با طولاني كردن مسئله ي نفت،  آن را از اقبال و محبوبيت عمومي بياندازد. اين تاكتيك و فرار و گريز هاي آن تا اسفند ماه همان سال به درازا ميكشد و تا آن زمان شاه يكسري مذاكرات محرمانه و نيمه محرمانه با  دولت و شركت نفت انگليس انجام ميدهد.  نخست  در اسفند ماه بود كه بدليل دستيابي به فرمولبندي مناسب تري، ورق برگشت.   در تاريخ  16 اسفند رزم آرا بدست “ خليل طهماسبي “ در مسجد شاه هدف سوء قصد قرار گرفت و كشته شد.  اين امر موجي از شادي در بين مردم  برانگيخت و تضادهاي موجود را به نقطه ي قليان خود رساند. در پي اين سوء قصد علا بلافاصله دولت نيم بندي را براه انداخت و در چنين فضايي بود كه سرانجام كميسيون نفت گزارش خود را به مجلس چنين ارئه نمود:

“  مجلس شوراي ملی

نظر به اينكه ضمن پيشنهاد واصله به كميسيون نفت، پيشنهاد ملي شدن صنعت نفت در سراسر كشور مورد توجه و قبول كميسيون قرارگرفته و ار آنجاييكه وقت كافي براي مطالعه در اطراف اجراي اين اصل باقي نيست، كميسيون مخصوص نفت از مجلس شوراي ملي تقاضاي دو ماه تمديد مينمايد. بنا بر ماده ب  واحده ذيل دو فوريت براي تصويب تقديم مجلس شوراي ملي مينمايد:

ماده واحده – مجلس شوراي ملي   تصميم مورخ 17 اسفند 1329 كميسيون مخصوص نفت را تاييد و با تمديد مدت

موافقت مينمايد “

« خاطرات و تالمات مصدق »

با اين “ ماده ي واحده“ نهضت ضد استعماري به پيروزي بزرگي براي مردم ايران رسيد و نفت ايران پس از قريب پنجاه سال به همت دكتر مصدق ملي اعلام شد. مجلس نيز  در تاريخ 29 اسفند 1329 با اكثريت آراء متن فوق را

تصويب نمود و بدين ترتيب زمينه  را براي “ نخست وزيري “ رهبر نهضت ملي هموار كرد. اين لايحه در ارديبهشت 1330 به امضاء شاه رسيد و در خرداد همانسال كار خلع يد از شركت نفت انگليس آغاز گرديد.  در خصوص اوضاع و احوال آنروز و مجموعه فشارهاي بين المللي بر دولت ملي ،  دكتر مصدق طي نطقي در تاريخ بيستم تير 1330 در مجلس شوراي ملي ميگويد:

“ اكنون كه آفتاب عمر من به لب بام رسيده و دير يا زود بايد به راهي بروم كه همه ناگزير خواهند رفت. ولي چه زنده باشم و چه نباشم اميدوارم و بلكه يقيين دارم كه اين آتش خاموش نخواهد شد و مردان بيدار كشور اين مبارزه ي ملي را آنقدر دنبال كنند تا به نتيجه برسد. اگر قرار باشد در خانه ي خود آزادي عمل نداشته باشيم و بيگانگان بر ما مسلط باشند و رسته بر گردن ما بگذارند و ما را به هر سوي كه ميخواهند بكشند، مرگ بر چنين زندگي ترجيح دارد . مسلم است كه ملت ايران با آن سوابق درخشان تاريخي و خدماتي كه به فرهنگ و تمدن جهان كرده است، هرگز زير بار اين ننگ نمي رود. 

امروز مبارزه ي بزرگي را ملت ما شروع كرده كه هيچكس از ابهت آن غافل نيست. البته در اين گونه جنبش هاي اجتماعي بايد در مقابل هرگونه محروميت ايستادگي كرد و در برابر آن آماده بود. هيچ مبارزه يي هر قدر كوچك و ناچيز باشد به آساني به نتيجه نمي رسد. تا رنج نبريم، گنج ميسر نمي شود. در اين راه نيز سعي ناكرده به جايي نتوان رسيد “

 

« نطق هاي دكتر مصدق »

 

انگليس در پي اين اقدامات به تقابل پرداخت و به ديوان بين المللي لاهه شكايت نمود. زنده ياد مصدق كه امر رهبري جنبش نفت را بعهده داشت، به دخالت ديوان لاهه در امور نفت ايران اعتراض داشت، زيرا معتقد بود كه وظيفه ي ديوان لاهه حل و فصل اختلافات بين دولتها و كشور ها است، در حاليكه اين اختلاف ميان دولت ايران و يك كمپاني نفتي است.

لذا رسيدگي به اين امر از حيطه ي دادگاه بين المللي لاهه خارج است.  ديوان لاهه به اين شكايت دكتر مصدق وقعي نگذاشت و نخست به نفع كمپاني انگليسي حكم صادر نمود. دكتر مصدق بدون توجه به اين حكم به شوراي امنيت ملل متحد شكايت كرد. اين شورا در روزهاي 22 الي 26 مهر 1330 با حضور مصدق در ايالات متحده تشكيل جلسه داد و در نتيجه ي تلاشها و مبارزات وي بود كه “ حكم ديوان لاهه “   مسكوت گذاشته شد و بدين ترتيب دكتر مصدق با پيروزي به ايران بازگشت.  رهبر نهضت ضد استعماري طي اين سفر ملاقاتهايي نيز  با ترومن رييس جمهور وقت آمريكا انجام داد. در پي اين ديدارها بود كه آمريكاييان هرچه بيشتر به مواضع استقلال طلبانه ي دكتر مصدق پي بردند، بطوريكه بي نتيجه ماندن مذاكرات و پس از بازگشت مصدق به ايران، دشمني ها با وي هر روز آشكارتر ميگرديد. 

يكي از مترجمين پس از اتمام ملاقات از وي سوال ميكند:

 “ آقاي مصدق ، اقامت طولاني شما در آمريكا اميد هاي زيادي درباره ي حل مشكلات نفت در ايران و دنيا بوجود آورد، حالا كه دست خالي به ايران برميگرديد، چگونه اين مسئله را توجيه خواهيد كرد؟دكتر مصدق در پاسخ ميگويد: شما اشتباه ميكنيد. دستهاي خالي من بر قدرت من در ايران خواهد افزود و موقعيت مرا بيشتر تقويت خواهد كرد. اگر با دست پر ميرفتم در توجيه سازش و توافق خود براي مردم دچار اشكال مي شدم “

 « كتاب  جنگ قدرت ها در ايران »

در خرداد 1331 دكتر مصدق به ديوان لاهه رفت و از حقوق مردم ايران به خوبي دفاع كرد كه سرانجام به پيروزي قطعي ملت ايران در مبارزه براي خلع يد، انجاميد.

دكتر مصدق در آخرين دفاعيه خود در بيدادگاه شاه پس از كودتاي ننگين 28 مرداد در اين رابطه چنين گفت:“ در آخرين دفاع خود، آخرين دفاع كسي كه ميخواهيد او را محكوم كنيد، به منظور هدايت نسل جوان ميخواهم از روي حقيقتي پرده بر گيرم. اين اولين بار است كه نخست وزير قانوني مملكت را به حبس و بند مي كشند……. ولي ميخواهم طبقه ي جوان مملكت كه چشم و چراغ  و مايه ي اميد مملكت هستند، علت اين سختگيري و شدت عمل را بدانند و از

راهي كه براي طرد نفوذ استعماري بيگانگان پيش گرفته اند، منحرف نشوند و از مشكلاتي كه در پيش دارند هيچوقت نهراسند و از راه حق و حقيقت باز نمانند.  به من گناهان زيادي نسبت داده اند، ولي خود ميدانم كه يك گناه بيشتر ندارم و آن اين است كه تسليم خارجي ها نشده و دست آنها را از منابع طبيعي ايران كوتاه كردم و در تمام مدت  زمامداري خود يك هدف داشتم و آن اين بود كه ملت ايران بر مقدرات خود مسلط شود و هيچ عاملي جز اينكه ملت در تعيين سرنوشت مملكت دخالت كند، نداشتم “ 

« دفاعيات دكتر مصدق در بيدادگاه شاه »