اونجای آدم دروغگو!

مهرداد هرسینی

به یقین خوانندگان این سطور از موج هجمه های ماموران ریز و درشت اطلاعات خامنه‌ای به مجاهدین و مقاومت ایران طی هفته های اخیر مطلع هستند.

اوجگیری جنون‌آمیز این موج به یقین و صد البته ریشه در وضعیت درب و داغان ولی‌فقیه در سه مؤلفه داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی دارد و بس. نیازی نیست تا راه دور برویم، سری به رسانه‌های حاکمیت، مجموعه بحران‌های داخلی، اقتصادی، مالی، اجتماعی و یا ابعاد روبه رشد شور و خیزش‌های مردم در کوچه و خیابانها با فریادهای «هیهات منا الذله» و «مرگ بر روحانی» بزنیم تا اوضاع و احوال را بهتر درک کنیم.

خامنه‌ای به مانند قماربازی است که هم جام زهر را تا قطره آخر سر کشیده و هم بازی را بر سر مطامع کشورگشایانه و پروژه‌های اتمی، موشکی و صدور تروریسم باخته است. این را دیگر ما به‌عنوان ایرانیان دردمند و سرنگون طلب نمی گوئیم، جهانی اکنون با داده‌های خود بر این واقعیات تاکید مکرر دارد.

وجود تحریم پشت تحریم، قطعنامه پشت قطعنامه، ریزش شدید نیروهای حکومتی، خشم و عصیان عمومی علیه فساد، غارت و چپاول و سرکوب و همچنین وجود تمامی اتحادهای آشکار و پنهان منطقه‌ای و بین‌المللی نه تنها «فی سبیل الله» نبوده، بلکه خود بهترین تائید بر این وضعیت بحرانی و روبه سقوط رژیم است که بازهم صد البته در پشت تمامی آنان مجاهدین خلق قرار دارند.

این واقعیت را هم رژیم فهمیده و هم طرف‌های مماشات گر با وی. بر این منطق است که نیاز دیکتاتوری به بسیج هرچه گسترده «نیروهای تازه وارد» به اوجب واجبات حاکمیت تبدیل می‌شود. نیروهایی که بقول عوام «جنس طرف مقابل» را بفهمند! منظور ریزشی‌های مقاومت و یا بقول معروف همان «کف‌های روی آب» است که اکنون به دلیل بریدگی وادادگی در دنائت، خباثت و خود فروختگی از اطلاعاتی‌ها و بسیجی‌های رژیم علیه یاران ما در آلبانی گوی سبقت را ربوده و در بسیاری از زمینه نیز پیشی گرفته‌اند.

بسیاری از مبارزین این افراد واخورده و درهم شکسته را با نمونه‌های تاریخی اذناب اشان در دوران شاه مقایسه می‌کنند که چگونه دست در دست ساواک در بازجویی، شکنجه، توطئه برای قتل و کشتار یاران قدیمی گوی سبقت را از عناصر امنیتی و اطلاعاتی رژیم سابق ربوده بودند.

هدف آن رژیم نیز به مانند دیکتاتوری خامنه‌ای «از بین بردن مبارزین، فدائیان و مجاهدین» بود. بر این اساس بود که تشکلات قلابی و ضد خلقی از سوی ساواک راه‌اندازی گردیدند و در رأس تمامی آنان نیز چنین افرادی با ادعای «سابقه مبارزاتی» قرارگرفته بودند.

عباس شهریاری دارای چندین تشکیلات برای به تور انداختن مبارزین و انقلابیون بود. تشکلاتی مانند «تشکیلات تهران، جنوب و آذربایجان» تنها نمونه‌های کوچکی از طرح و سناریوی ساواک برای مقابله با رشد و نمو انقلابیون بودند که در نهایت به ضربات جبران ناپذیری علیه چریک‌های فدایی، مجاهدین خلق، گروه فلسطین، آرمان خلق راه بردند.

بر این منطق است که می گوئیم گذشته چراغ راه آینده است؛ زیرا بازنگری تاریخ نوین جنبش‌های مردمی در ایران، احزاب و به‌ویژه سازمان‌های انقلابی و مردمی نه تنها اذهان ما را نسبت به طرح‌ها و توطئه‌های رژیم‌های سرکوبگر هرچه بیشتر باز می‌نماید، بلکه فراتر از آن درمی‌یابیم که چگونه دیکتاتورها برای ماندن بر اریکه قدرت، انسان‌های بریده از مبارزه، مأیوس، واداده و روحیه باخته را در پایان عمر ننگین خود به خدمت دستگاه‌های جاسوسی و اطلاعاتی حکومت در می‌آورند.

با این تجربیات است که دیکتاتوری ولی‌فقیه دست به راه‌اندازی پروژه‌هایی مانند راه انداختن انواع و اقسام تلویزیون‌های اینترنتی، سایت و شبکه‌های مجازی، ساختن سناریوهای ابلهانه، جنگ کثیف روانی، پرونده‌سازی‌های قلابی، شهادت‌های دروغین، نامه‌نگاری، راه انداختن کارناوال‌های به‌ظاهر حقوق بشری، مصاحبه و انتشار مطالب سراسر دروغ و ریا، تولید فیلم، ویدئو، نوارهای صوتی، میز و کتاب در دانشگاه‌ها، تولید فیلم و نمایشنامه، به انضمام انتشار انبوهی کتب و دسته نوشتجات که تماما با بودجه‌های حکومتی و دوایر وابسته به «هابیلیان» و یا «مرکز اسناد انقلاب اسلامی» تأمین مالی، چاپ و توزیع می‌شوند را برای پیشبرد کارزار شیطان سازی علیه مقاومت و مجاهدین خلق راه انداخته است. اخیرا رسانه‌های رژیم از تولید ۸۰ فیلم کوتاه و بلند علیه مجاهدین تنها طی سال گذشته خبر داده‌اند. با یک حساب سرانگشتی این به معنای تولید هر فیلم طی ۵ روز در هفته می‌باشد.

هدف دیکتاتوری نیز در پایان عمر ننگین و ضد خلقی‌اش، همان مخدوش کردن پایگاه اجتماعی این مقاومت است. اطلاعات آخوندی با تمامی دوایر ضد مردمی و سرکوبگرانه به‌خوبی می‌داند که موضوع محبوبیت مجاهدین در میان توده‌های به‌جان‌آمده، اساسا تبلیغاتی نیست، بلکه اکنون به واقعیتی نهادینه در جامعه تبدیل شده است. بازتاب این واقعیات را ما در شیوه حرکات اعتراضی، استقبال عمومی از مریم رجوی، رشد و نمو جنبش دادخواهی بر سر خون‌های به‌ناحق ریخته شده جوانان امان، در فعالیت‌های اشرف نشان‌های قهرمان در شهرهای میهن، در ارسال کمک‌های مالی و یا سازمان دادن حرکات مردمی به‌خوبی می‌بینم و لمس میکنیم.

به همین میزان نیز بازتاب هراس وحشت آخوندها را در هرچه بیشتر میلیتاریزه کردن جامعه، راه‌اندازی انواع و اقسام نیروهای سرکوبگر اطلاعات، سپاه، بسیج، لباس شخصی‌ها، دوایر حراست در داخل و در خارج از کشور با راه‌اندازی شبکه‌ای از بریدگان و مزد بگیران تحت نام «اعضاء سابق»، «منتقدین»، «کنشگران سیاسی»، «فعالان حقوق بشر» و قس علی الیهذا مشاهده میکنیم.

در یک کلام این صحنه تقابل دو نیروی، خلق و ضد خلق در ایران تحت حاکمیت دیکتاتوری خامنه‌ای است.

هراس خامنه‌ای به مانند تمامی دیکتاتورها از چفت شدن «عنصر عینی و ذهنی» در ایران است، به‌ویژه آنکه این عناصر با قهر انقلابی با هدف «سرنگونی» نیز عجین شده باشند. نمونه‌های تاریخ معاصر به‌ویژه در قیام عاشورای سال ۸۸ و ضرب شست مجاهدین در خیابان‌های شهرهای کشور را ولی‌فقیه طلسم شکسته به‌خوبی دریافته است. وی می‌داند که موضوع از میان برداشتن این جنبش به لحاظ فیزیکی غیر ممکن است، بر این منطق است که تلاش می‌نماید تا با هرچه بیشتر «مجروح کردن و معلول گرفتن» از جنبش و یا زدن پایگاه اجتماعی و حمله به بدنه و رأس و رهبری آن، این مقاومت را تضعیف نماید.

به یقین استفاده ابزاری از بریدگان که در روزهای پایانی این رژیم منفور و ضد مردمی اکنون به دامن «پر مهر و محبت ولایت» بازگشته‌اند، تنها یکی از شیوه‌های وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه پاسداران می‌باشد.

در این رابطه هوشیار بوده و طرح‌ها، توطئه‌های دشمن مردم ایران برای حفظ این دیکتاتوری را افشاء نمائیم.

همبستگی ملی