««  روايتي  از  تاريخ معاصر ايران » بخش یازدهم

مهرداد هرسینی

بخش یازدهم: جريانات و نيرو هاي ماركسيستي

در بين نيرو هاي ماركسيستي  در ايران سه جريان عمده وجود داشت:

نخستين آنان از سوي حزب توده نمايندگي مي شد. اين حزب كه در واقع بعد از پيروزي انقلاب شوروي و اشغال ايران پس از جنگ دوم جهاني شكل گرفته بود، همواره به شيوه هاي پارلماني و قبضه قدرت از بالاتكيه داشت و در تمامي مراحل عمر سياسي – اجتماعي خود و بويژه پس از رفرم ارضي شاه و پيدايش جرايانات متعقد به شيوه هاي مسلحانه نه تنها آن را رد ميكرد، بلكه با مجموعه تجارب و  امكانات خود عليه آن نيروها كارشكني و با رخنه در صفوف مبارزان و انقلابيون پيشتاز و همكاري با ساواك و دستگاههاي اطلاعتي شاه به آنان ضربه بزنند.  هسته ي اصلي حزب توده كه در پي ورود ارتش شوروي به ايران از زندان آزاد شده بودند،  در مهرماه 1320 رسما تاسيس ،، حزب توده ،، رااعلام نمودند.

 اين حزب در اصل شاخه يي از گروه 53 نفر بود كه داراي ديدگاه هاي ماركسيستي بوده و در سال 1316 اعضاء آن بازداشت و زنداني گرديدند. رهبر اين گروه پنجاه و سه نفري،  تقي اراني از جمله عناصر صادق و مغز متفكر گروه، پس از دفاع از خود در بيدادگاه به زندان محكوم و سپس در بهمن 1318 در زندان به شهادت رسيد. 

طي سالهاي 1320 الي 1338 حزب به مثابه تنها حزب كمونيستي در ايران عمل ميكرد. در دوران نهضت ملي شدن نفت، حزب مرتكب خطاهاي جبران ناپذيري شد كه ساليان متمادي بر پيكر جنبش مردم ايران سايه انداخت. عدم حمايت از دولت ملي مصدق  و بويژه با وجود برخورداري حزب از شبكه ي گسترده ي نظامي در ارتش شاه و همچنين ترورهاي كور عليه روشنفكران و منتقدين حزبي، همواره اذهان عموم و نيروهاي مبارز ايران را رنجانده و خاطره ي بدي از اين حزب بجا گذاشته است.

علاوه بر اينها اقدامات ضد ملي نشريات وابسته به حزب نيز هدفي جز پاشيدن خاك به چهره ي رهبر نهضت ضد استعماري نداشت. از جمله اين نشريات بايد از چلنگر به صاحب امتيازي محمد علي افراشته نامبرد كه شنيع ترين اتهامات را به جنبش نسبت ميداد. اتهاماتي مانند  ،، وابستگي به آمريكا ، كركس مكار و فرتوت ، دست پرورده ي عمو سام، بزم سلطان جهانخوارلدين نفت عليشاه ، حكومت مردم كش، پيشواي مفنگي، عنتر و آلت فعل عمو سام و…..،، 

كتاب نگاهي به مطبوعات-  مرداد 1359

،، آيا اين منطقي است  كه پس از قريب نيم قرن نسخ بر قانون اساسي بكشيم و سير قهقرايي كنيم؟ آيا اين منطقي است كه سرنوشت پانزده ميليون مردم اين مملكت را بدست مرد عليل و مستبدي بسپاريم كه خود را عقل كل و مالك جميع فضائل و محامد ميداند؟ آيا صحيح است كه اختيارات خود را بدست مردي بسپاريم كه در پايمال كردن حقوق مردم بنفع امپرياليست هاي آمريكا بخود كوچكترين ترديدي راه نميدهد. 

بسوي آينده، ارگان حزب توده  31 ديماه 1331

همچنين بايد به ترور ،،احمد دهقان ،،مدير مسئول هفته نامه تهران مصور و ترور ،، محمد مسعود،، مدير روزنامه مرد امروز كه در ايران بدليل مواضع مترقي و ضد استبدادي اش عليه شاه،  بسيار محبوب بود، اشاره كرد. از ديگر ترورهاي حزبي بايد به ترور ،، حسام لنگراني ،،  از كادرهاي فعال حزب اشاره نمود كه بدليل مخالفت با رهبران حزب و بدليل ،، خبر داشتن از اطلاعات حزبي،، به قتل رسيد.

،، سازمان نظامي حزب كه در سال  1329 داراي يكصد عضو بود، آن را تا سال 1333 به پانصد نفر افزايش داده بود. با كشف شبكه ي افسران طي سه سال 466 پرسنل نظامي وابسته به حزب به پاي ميز محاكمه كشيده شدند. اين تعداد شامل 22 سرهنگ، 69 سرگرد، 100 سروان، 193 ستوان ، 19 گروهبان و 63 دانشجوي دانشكه افسري بود. خسرو رزوبه و سرهنگ سيامك بهمراه 25 تن ديگر به اعدام محكوم شدند و بقيه به هشت تا زندانهاي ابد محكوم گرديدند.،،

كتاب سياه – فرماندار نظامي تهران

ايرج اسكندري از جمله رهبران حزب بعد ها در كتاب خود بنام

     چنين مي نويسد:What do we mean by the national bourgeoisei

““ در طول نهضت ملي كردن نفت ما از مصدق كه بي ترديد نماينده ي بورژوازي ملي بود، حمايت نكرديم. ما معتقد بوديم كه مصدق براي ملي كردن نفت ايران مبارزه مي كند، اما امپرياليستهاي آمريكايي پشتيبان اين جنبش اند كه معني اش اين است كه آن را رهبري مي كنند. پس اين نتيجه ي نادرست را گرفتيم كه كمونيستها نبايد از نهضت ملي كردن نفت پشتيباني كنند.“

بعلاوه تكيه بر ابر قدرت شمالي به مثابه قوت قلب در مناسبات اين حزب و برنامه ها و اهداف آن همواره خود را متظاهر ميكرد. براي نمونه در صورت جلسه ي مذاكرات مجلس چهاردهم كه موضوع نفت را به رهبري دكتر مصدق دنبال ميكرد، از سوي فراكسيون حزب توده چنين نقل شده است:

““  ما هميشه سخاوت اتحاد شوروي را ارج نهاده ايم. اگر نخست وزير ما مذاكرات سري با كمپانيهاي غربي را شروع نكرده بود و اگر ايالات متحده آنچنان نگران كسب توافقنامه اي در پايان جنگ نبود، اتحاد شوروي تقاضاي خود را مطرح نميكرد. وقتي كمپانيهاي آنطرف دنيا خواستار امتياز هستند، چرا همسايه ديوار به ديوار ما چنين درخواستي  نكند.““

ادامه دارد